the backward harsh world دنیایی بیرحم وارونه
#the_backward_harsh_world #دنیایی_بیرحم_وارونه
#پارت2
یئون
ازماشین پیاده شدیم دستاش یکم قرمز بود بهش چشم دوختم ریلکس بود پس کار احمقانه ای نکرده بود
من:هوشت بجنبین بریم هرکی سرکار خودش سر وقت هم بیاین بیرون مخصوصا تو لونا
لونا:یااا دیواری کوتاه تر ازمن پیدا نکردی انتر.وامونده
میجو:اونی ها دعوا نکنین بریم دیگه
سورن:خوشم میاد اگه میجو نباشه کی میخواد شما سگ وگربه هارو از هم جدا کنه
یویی:بیا بریم.سورن تنها عقل کلا مایم
سورن:آره
من:آره جرأت دارین بدون من پاتون بزارین تو شرکت
هردوشون وایستادن اهم بله ابهت که من دارم باهم وارد شرکت شدیم هممون رفتیم سر کارمون نشستم که یهو صدایی در اتاقم اومد سرمو بالا گرفتم
من:کارتون چیه؟!
پسره ای با چشمایی قهوه ای مایل به مشکی قیافه ای جذاب داشت
پسره:من با مدیر شرکت کار دارم
من:بلع اما من اینجا چغندر نیسم که باید بدونم چیه کارت؟
پسره:نیازی نیس تو بدونی بجنب به مدیریت بگو میخوام ببینمش
چنان حرصی خوردم ریلکس رویی صندلیم لم دادم بهش نگاهی انداختم
من:برو بیرون
پسره:چی
من:برو بیرون خودت با مدیر دیدار کن البته سکه یه پول میشی تا من بهش نگم
پسره:پوفف من پلیسم درضمن فرمانده اصلی اون بیرون اون میخواد ببینتش
رنگ از صورتم پرید نکنه واسه کارایی که ما کردیم اومدن نه...
#پارت2
یئون
ازماشین پیاده شدیم دستاش یکم قرمز بود بهش چشم دوختم ریلکس بود پس کار احمقانه ای نکرده بود
من:هوشت بجنبین بریم هرکی سرکار خودش سر وقت هم بیاین بیرون مخصوصا تو لونا
لونا:یااا دیواری کوتاه تر ازمن پیدا نکردی انتر.وامونده
میجو:اونی ها دعوا نکنین بریم دیگه
سورن:خوشم میاد اگه میجو نباشه کی میخواد شما سگ وگربه هارو از هم جدا کنه
یویی:بیا بریم.سورن تنها عقل کلا مایم
سورن:آره
من:آره جرأت دارین بدون من پاتون بزارین تو شرکت
هردوشون وایستادن اهم بله ابهت که من دارم باهم وارد شرکت شدیم هممون رفتیم سر کارمون نشستم که یهو صدایی در اتاقم اومد سرمو بالا گرفتم
من:کارتون چیه؟!
پسره ای با چشمایی قهوه ای مایل به مشکی قیافه ای جذاب داشت
پسره:من با مدیر شرکت کار دارم
من:بلع اما من اینجا چغندر نیسم که باید بدونم چیه کارت؟
پسره:نیازی نیس تو بدونی بجنب به مدیریت بگو میخوام ببینمش
چنان حرصی خوردم ریلکس رویی صندلیم لم دادم بهش نگاهی انداختم
من:برو بیرون
پسره:چی
من:برو بیرون خودت با مدیر دیدار کن البته سکه یه پول میشی تا من بهش نگم
پسره:پوفف من پلیسم درضمن فرمانده اصلی اون بیرون اون میخواد ببینتش
رنگ از صورتم پرید نکنه واسه کارایی که ما کردیم اومدن نه...
۱۳.۱k
۱۷ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.