the backward harsh world دنیایی بیرحم وارونه پارت3
#the_backward_harsh_world #دنیایی_بیرحم_وارونه #پارت3
لونا
متعجب خیره بودم یا جد سادات چیشدع اینهمه پلیس ریخته اینجا نکن
لعنتی من قشی پشیم که دویدم سمت اتاق سورن
سورن:هوشتت خرر آدم قبل ورود به طویله هم در میزنه اینکه اتاق ریسه شرکته خیر سرم
من:خف کن گولاخ بدبخ پلیسا ریختن گفتم بهت این کارایی که ما میکنم آخر سرمون میبره بالایی دار گفتم یانگفتم
سورن:پوف اینجا یع یک شرکت لوازم امنیتی والکترونیک معمولیه بریم ببینم چندنفر هستن اصلا
من:میگم سورنی جونم
سورن:جونم بگو!
من:بریم کلاپ باهم خودمون دوتا
سورن:اوه لونا جون مامانت بیخی دفعه قبل منو با دوس پسرت نداشتت اشتباه گرفتی لبام جر خورد
من:قول میدم کم بخورم باشه لطفا لطفا میجو که هنوز مکنه اس یئون هم که اینقدر ترسناک نگام میکنه که حرف نزنم سنگین ترم یویی هم که...
سورن:باشه باشه قانع شدم میام میام ولی ببینم بیش از حدت داری مس میشی همون جا برمیگردم خوب
پرید بغلش کردم به خودم فشارش دادم خیلی دوس خوبیه
من:مرسی عشقمم تو خیلی خوبی خیلی کیوتی خنگ من
سورن:بهت رو دادم پرو شدیا گمشو بریم دیگه
من:گو سگ بی تربیت بی حیا
سورن:پوف خدایا بعد من میگن خنگ
وارد سالن اصلی شدیم که صدای دعوا میومد سورن اخماش کشید توهم امروز با اون لباسش خیلی جذاب شده بودمن که میخواستم بااینکه دخترم باهاش بخوابم چه برسه به پسر جماعت
سورن:چه خبره اینجا، اینجا شرکته حموم عمومی که نیس یویی ویئون میجو چه خبر آقایون چی میخوان
من:ببخشید میشه بگید چیکار دارین؟
یه پسرع بلند قامت اومد روبه روم و ایستاد چشماش لعنتی جمع کن بینم
پسره:ما اومدیم اینجا تا بامدیر حرف بزنم پلیس هستیم فک کنم از یونیفرم هامون میشه فهمید
من:کور که نیسم سوالم دوپهلو بود برایی چی منظورم با مدیر کار دارین
پسره:فرمانده هنوز نیومده
اونیکی:الآن هاست که دیگه برسه
لونا
متعجب خیره بودم یا جد سادات چیشدع اینهمه پلیس ریخته اینجا نکن
لعنتی من قشی پشیم که دویدم سمت اتاق سورن
سورن:هوشتت خرر آدم قبل ورود به طویله هم در میزنه اینکه اتاق ریسه شرکته خیر سرم
من:خف کن گولاخ بدبخ پلیسا ریختن گفتم بهت این کارایی که ما میکنم آخر سرمون میبره بالایی دار گفتم یانگفتم
سورن:پوف اینجا یع یک شرکت لوازم امنیتی والکترونیک معمولیه بریم ببینم چندنفر هستن اصلا
من:میگم سورنی جونم
سورن:جونم بگو!
من:بریم کلاپ باهم خودمون دوتا
سورن:اوه لونا جون مامانت بیخی دفعه قبل منو با دوس پسرت نداشتت اشتباه گرفتی لبام جر خورد
من:قول میدم کم بخورم باشه لطفا لطفا میجو که هنوز مکنه اس یئون هم که اینقدر ترسناک نگام میکنه که حرف نزنم سنگین ترم یویی هم که...
سورن:باشه باشه قانع شدم میام میام ولی ببینم بیش از حدت داری مس میشی همون جا برمیگردم خوب
پرید بغلش کردم به خودم فشارش دادم خیلی دوس خوبیه
من:مرسی عشقمم تو خیلی خوبی خیلی کیوتی خنگ من
سورن:بهت رو دادم پرو شدیا گمشو بریم دیگه
من:گو سگ بی تربیت بی حیا
سورن:پوف خدایا بعد من میگن خنگ
وارد سالن اصلی شدیم که صدای دعوا میومد سورن اخماش کشید توهم امروز با اون لباسش خیلی جذاب شده بودمن که میخواستم بااینکه دخترم باهاش بخوابم چه برسه به پسر جماعت
سورن:چه خبره اینجا، اینجا شرکته حموم عمومی که نیس یویی ویئون میجو چه خبر آقایون چی میخوان
من:ببخشید میشه بگید چیکار دارین؟
یه پسرع بلند قامت اومد روبه روم و ایستاد چشماش لعنتی جمع کن بینم
پسره:ما اومدیم اینجا تا بامدیر حرف بزنم پلیس هستیم فک کنم از یونیفرم هامون میشه فهمید
من:کور که نیسم سوالم دوپهلو بود برایی چی منظورم با مدیر کار دارین
پسره:فرمانده هنوز نیومده
اونیکی:الآن هاست که دیگه برسه
۳۸.۲k
۲۰ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.