چند پارتی کوک

چند پارتی. کوک. ( ۹ )








با حرفی که زد ترسیدم مگه چیکار کردم که داره اینطوری باهام رفتار می‌کنه رفتم تو اتاق و لباسامو عوض کردم و امدم بیرون با ترس و استرسی که داشتم رفتم سمت اتاق کارش به محض اینکه در و زدم جواب داد





_بیا تو





با ترس وارد شدم که باز با اون نگاه ترسناک همیشه گیش داشت نگاهم میکرد سرم پایین بود






_بیا نزدیک تر کاری باهات ندارم





رفتم جلو که دستشو سمت چونم برد و سرمو آورد بالا با خجالت و ترس نگاش می کردم





_میدونی از گوش نکردن به حرف و سرپیچی تو دسطورام اصلا خوشم نمیاد





لونا : ( سرشو میندازه پایین )





_جوابمو بده ( عصبی )





لونا : بله میدونم




_پس چرا بدون اینکه بهم بگی رفتی حیاط عمارت





لونا : ببخشید کوک دیگه تکرار نمیشه





_اوکی ایندفعه رو می‌بخشم ولی دفعه ی بعدی بخششی در کار نیست و خودت خوب می‌دونی که چجوری شکنجت میکنم





_میتونی بری





از اتاق کارش امدم بیرون و رفتم سمت اتاق ایششش مرتیکه خودخواه
هوووف الان چیکار کنم حوصلم سر رفته
چاره ای جز اینکه خودمو با گوشی سرگرم کنم نذاشتم پس با گوشیم ور رفتم که دیدم جسی زنگ زد



( مکالمشون )





&سلام لونااا جونم





لونا : سلام جسی





&دلم خیلی برات تنگ شده





لونا : منم همینطور





&می‌خوام ببینمت فردا بیا اینجا





لونا : جسی خودت که کوک و میشناسی.......






می‌خوام دوتا فیک رو تو یه روز آپ کنم نظرتون چیه ؟
دیدگاه ها (۱)

چند پارتی . کوک. ( ۱۰ ) & یه جوری راضیش کن لونا : آ...

چند پارتی. کوک. ( ۱۱ ) رو تخت نشسته بودم و به ...

چند پارتی کوک. ( ۸ ) ( ویو ا/ت ) بعد از چند دق...

چند پارتی. کوک. ( ۷ ) کوک دستمو گرفت که با وارد شد...

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط