دلهره part 43
تو همین فکر و خیالا بودم که در باز شد باز خودش بود .
انگاری نمیخواست دست از سرم برداره
نامجون : از فردا چند نفر رو استخدام میکنم برای کار های عمارت
معلومه گشنته چندتا چیز سفارش دادم نگاه اگه ازشون خوشت میاد بخور
کاری داشتی هم تو سالنم
بعد از اتمام حرفاش از اتاق رفت بیرون
خیلی گشنم بود سنگم میزاشتن جلوم میخوردم
مرغ سخاری بود و پیتزا منم که از خدا خواسته شروع به خوردن کردم
ویو مامان نوئل
چه بلایی سر دختر من اومده
چی شده که اینقدر تغییر کرد
یعنی ممکنه حرف هایی که میزد واقعی باشه
یعنی حرفاشو باید باور کنم
از این فکرا بیرون اومد از دیشب تا حالا چیزی نخورده حتما تا الا گشنشه
رفتم سمت اتاقش تا بهش بگم که برای نهار بیاد اما نه امکان نداره چه اتفاقی افتاده
پنجره ی اتاق باز بود واتاق کاملا بهم ریخته بود و کفش پر از خون
با دیدن این صحنه جیغ بلندی کشیدم که کل خدمتکارا اونجا جمع شدن
باز چه اتفاقی برای نوئل افتاده
اشکام باز سرا زیر شد
چه بلایی سر دخترم اوردم
یعنی همه ی حرفاش واقعیت داشت
سریع گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم به این امید که برداره اما طبق معمول باز گوشی رو بر نداشت
پس بهش پیام دادم که شاید جواب بده
ویو تهیونگ
بعد از خوردن ندل و دوکبوکی دوباره به اتاق برگشتم
و دوباره شروع کردم به خوندن
تقریبا یه یک ساعتی بود مشغول خوندن بودم
که گوشیم نوئل زنگ خورد یه نگاه به اسمش انداختم نوشته بود مادر
حتما مامانشه اما باهاش چیکار داره
الا باید چیکار کنم اگه بردارم که حتما نویل رو بعدش سر زنش میکنه که چرا گوشیت دست یه پسره پس بهتره برش ندارم
دوباره به کتاب رو باز کردم که ادامه ی درس رو بخونم که یه پیام از طرف مادرش فرستاده شد کنجکاو به سمت گوشی رفتم تا ببینم چخبره
_ دختر لطفا جواب بده چه اتفاقی برات افتاده باز کجا رفتی
با این پیام مادرش شکه شدم یعنی چیشده نکنه باز نویل دست به کار خطر ناکی زده
باز گوشی زنگ خورد
اما اینبار بی معطلی گوشی رو برداشتم
اما با برداشتن گوشی مامانش شروع به گریه کردن کرد
_ببخشید گوشی دخترت..
_ گوشی دخترم دست یه پسر چیکار میکنه بگو ببینم نوئل کجاست چه بلایی سرش اوردی
_ خانم یه لحطه اروم باشید گوشی دخترتون پیش من جا مونده
اصلا مگه چه اتفاقی برای دخترتون افتاده
با این سوالم باز زد زیر گریه
_ نوئل نیست اتاقش پر از خونه و ...
_ چی دارید میگید یعنی چی صبر کنید یعنی چی نوئل غیبش زده
تازه یاد اون هیولا افتاده بودم نکنه که اون بلایی سر نوئل میخواد بیاره
_ فکر کنم بدونم چه اتفاقی داره میوفته صبر کنید کاری نکنید لطفا تا بیام
و گوشی رو قطع کردم سریع لباس عوض کردمو از خونه زدم بیرون
تو راه فقط به این فکر میکردم که نکنه بلایی سرش بیاره
انگاری نمیخواست دست از سرم برداره
نامجون : از فردا چند نفر رو استخدام میکنم برای کار های عمارت
معلومه گشنته چندتا چیز سفارش دادم نگاه اگه ازشون خوشت میاد بخور
کاری داشتی هم تو سالنم
بعد از اتمام حرفاش از اتاق رفت بیرون
خیلی گشنم بود سنگم میزاشتن جلوم میخوردم
مرغ سخاری بود و پیتزا منم که از خدا خواسته شروع به خوردن کردم
ویو مامان نوئل
چه بلایی سر دختر من اومده
چی شده که اینقدر تغییر کرد
یعنی ممکنه حرف هایی که میزد واقعی باشه
یعنی حرفاشو باید باور کنم
از این فکرا بیرون اومد از دیشب تا حالا چیزی نخورده حتما تا الا گشنشه
رفتم سمت اتاقش تا بهش بگم که برای نهار بیاد اما نه امکان نداره چه اتفاقی افتاده
پنجره ی اتاق باز بود واتاق کاملا بهم ریخته بود و کفش پر از خون
با دیدن این صحنه جیغ بلندی کشیدم که کل خدمتکارا اونجا جمع شدن
باز چه اتفاقی برای نوئل افتاده
اشکام باز سرا زیر شد
چه بلایی سر دخترم اوردم
یعنی همه ی حرفاش واقعیت داشت
سریع گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم به این امید که برداره اما طبق معمول باز گوشی رو بر نداشت
پس بهش پیام دادم که شاید جواب بده
ویو تهیونگ
بعد از خوردن ندل و دوکبوکی دوباره به اتاق برگشتم
و دوباره شروع کردم به خوندن
تقریبا یه یک ساعتی بود مشغول خوندن بودم
که گوشیم نوئل زنگ خورد یه نگاه به اسمش انداختم نوشته بود مادر
حتما مامانشه اما باهاش چیکار داره
الا باید چیکار کنم اگه بردارم که حتما نویل رو بعدش سر زنش میکنه که چرا گوشیت دست یه پسره پس بهتره برش ندارم
دوباره به کتاب رو باز کردم که ادامه ی درس رو بخونم که یه پیام از طرف مادرش فرستاده شد کنجکاو به سمت گوشی رفتم تا ببینم چخبره
_ دختر لطفا جواب بده چه اتفاقی برات افتاده باز کجا رفتی
با این پیام مادرش شکه شدم یعنی چیشده نکنه باز نویل دست به کار خطر ناکی زده
باز گوشی زنگ خورد
اما اینبار بی معطلی گوشی رو برداشتم
اما با برداشتن گوشی مامانش شروع به گریه کردن کرد
_ببخشید گوشی دخترت..
_ گوشی دخترم دست یه پسر چیکار میکنه بگو ببینم نوئل کجاست چه بلایی سرش اوردی
_ خانم یه لحطه اروم باشید گوشی دخترتون پیش من جا مونده
اصلا مگه چه اتفاقی برای دخترتون افتاده
با این سوالم باز زد زیر گریه
_ نوئل نیست اتاقش پر از خونه و ...
_ چی دارید میگید یعنی چی صبر کنید یعنی چی نوئل غیبش زده
تازه یاد اون هیولا افتاده بودم نکنه که اون بلایی سر نوئل میخواد بیاره
_ فکر کنم بدونم چه اتفاقی داره میوفته صبر کنید کاری نکنید لطفا تا بیام
و گوشی رو قطع کردم سریع لباس عوض کردمو از خونه زدم بیرون
تو راه فقط به این فکر میکردم که نکنه بلایی سرش بیاره
۸.۰k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.