کارلا بلافاصله جواب دادت همین الانشم

کارلا بلافاصله جواب داد:ت همین الانشم...
تهیونگ نزاشت کارلا حرفشو ادامه بده و از کنارش رفت، خم شد و برگه ای که روی زمین بود رو برداشت
اینبار کارلا بود که چشاش باز شد:نه تهیونگ نه بازش نکن تهیونگ بازش نکن لطفا
به حرفم گوش کن من نمیخوام مجبورت کنم پس فقط ولش کن خودم برات توضیح میدم

تهیونگ بی توجه به حرفای کارلا برگه ی قدیمی شکل که استوانه ای پیچیده شده بود و با یک روبان باریک بسته شده رو گرفت و شروع کرد باز کردن روبان
اینبار کارلا با صدای بلندی که با داد فرقی نمی‌کرد حرف زد:تهیونگ باور کن پشیمون میشی نباید الان اینو بخونیییی،فقط بیخیالش شوووو برا الاااان،باید آوا به حرفام گوش کنی تا بتونی حرفای این وصیت نامه رو بفهمی و هضم کنی
بخاطر صدای بلند کارلا تهیونگ برگشت سمتش،نگاهی بهش کرد و جوابی نداد دوباره سرشو چرخوند و نگاهشو به برگه داد،انگار با حرفای کارلا شکی تو باز کردن این برگه تو دلش شکل گرفت
دیدگاه ها (۰)

_part:21__charmer__کارلا_اون الان نباید از چیزی خبردار بشه ن...

کارلا ایستاد و نگاهش کرد:چه فایده وقتی باهام قهریتهیونگ:بچه ...

تهیونگ:ک...کارلا؟ت..تو چطور...این..چیشده؟چطور شد؟به برگه نگا...

_part:۲۰__charmer__تهیونگ_از پله ها پایین رفت و به سمت اشپزخ...

black flower(p,258)

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط