MY FAVORITE ENEMY

"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۱۹

"ویو جنا"


جنا:من باید ازش دور باشم..ولی اینجور که بوش میادد امروزم کلاسشون کنار کلاس ماعه.

دوتایی سُر خوردیم پایین دیوار.

و کلافه گفتیم:

_وای نه.

کلاس شروع شد و وقتی مطمئن شدیم اون تو دخترم هست رفتیم داخل.

الان تک تک پسرا عرق گیر و شلوار ورزشی تنشون بود.

ولی دیگه نمیشد به چشم عادی نگاشون کرد.

هانا رو به هممون گفت:

_بچه ها گرم کنید تا مربی بیاد


شروع کردیم به گرم کردن.

هانا رفت سمت پسرایه سال سومی و نزدیک جونگکوک شد و بازوش و سفط گرفت.
و با قیافه عنی باهاش حرف زد.

یوری:هانا از اوناس که دلم میخواد کلشو بکوبم تو دیوار.
جنا: منم همین نظر و دارم.

یوری: مشخصه جونگکوک ادم حصابش نمیکنه..

مربی امد و حموون دست از گرم کردن برداشتیم.

مرد بود

بعد معرفی خودش گفت:

_تک تک شما از بچگی اموزشایه لازم و دید..من اینجا نیستم بهتون اموزش بدم..من اینجام که ببینم کدومتون قوی تره و از طرفی حواسم باشه نزنید همو بکشیداسماتون و گیخونم هر دو تفری اسمشو صدا زدم اون دوتا با هم مبارزه میکن..

یوری از حیجان پرید بالا

و یه یه لحنش ترسناکی گفت:

_اینو دوست دارم،ببینم کدومتون میخواید با من مبارزه کنه...

جنا: هیجان داری؟
یوری:من عاشق این کارمم

__
اسم من و با یکی از دخترا خوند.
دختره مشخص بود که تو ثانیه اول من و میخوابونه زمین.
و قانون این بود که فردی که بخوابه زمین باخته.
دختره شمرد:
_سه،دو،یک..

و سمتم امد تو یه حرکت کوبیدم رو تشک..

خب مشخص شد که فقط تو دویدن خوبم..

___

دو هفته گذشته و همچی نرمال پیش میره.

همچنان تو مبارزه افتضاحم..
و راجب دردسرامم بگم..
صبحا زود برمیگشتم خوابگاه و که با جونگکوک رو به رو نشم.
با کسی کاری نداشتم.
با یوری صمیمی شدم.
و جونگکوک تو بعضی از کلاسا یا سالن غذا خوری می دیدم که بیشتر مواقعه نمیومد.

و این عالی بود

با صدایه ساعت بیدار شدم و لباس عوص کردم
از همون ست سویشرت شلوار ولی رنگ مشکی با تاپ مشکی

وارد سالن ورزش شدم
و با توجه ببه گفته هایه یکی از مربیا
برایه قوی تر شدن ماهیچه ها و استوخونام از دمبل استفاده میکردم.

و عین همیشه با کمی تغییر ورزشم و کردم
و بخواطر شکم خالیم و دمبلا.احساس می کردم معدم سوراخ شده.
و حس سر گیجه شدیدی تو سرم داشتم

خواستم که سریع سالن و ترک بکنم .
که همون لحظه در باز شد و جونگکوک امد داخل.
فقط این و کم داشتم.
۱۰ دقیقه از ۷ گذشته بود.

هنوز کامل داخل نیومده بود.

و وقتی خواستم در و بیشتر باز کنم که بدون دردسر رد شم

درو محکم بست و نزاشت

یه قدم عقب رفتم.

جنا: مشکلت چیه؟

ساکشو انداخت کنار زیپ سویشرتشو باز کرد و از تنش در اورد..

یه قدم دیگه رفتم عقب..

جنا:میخوام برم..
کوک:به این زودی..؟؟مگه میشه بزارم بَرّم از دستم فرار کنه؟

_
شب بخیر
دیدگاه ها (۱۷۷)

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۰"ویو جنا"کوک:به این زودی....

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۲۱"ویو جنا"کوک:...می مونه پ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۱۸"ویو جنا"جنا: همش شایعست ...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۱۷"ویو جنا"انگار من جایه خا...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۸"ویو جنا".امد داخل و در و...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط