پارت ۶۶
پارت ۶۶
ددی_شوگره_اجباریه من
جیمین ماشینشو روشن کرد و رفت سمت خونه...
سی مین بعد رسید
وقتی رفت همه با تعجب بش احترام میزاشتن
درو ک باز کرد دید سانو و شیومین و عاجوما وسط سالنن...
عاجوما:: کجا بودی 😳😢
سانو:: بلاخره پیداشون شد
شیومین:: ارباب کجا بودین
جیمین:: بتوچه؟!
عاجوما:: معلومه عصبیه شما چیزی نگین
عاجوما رفت نزدیک جیمین...
دستشو برد نزدیکش و صورتشو نوازش داد...
جیمین:: نچ... بسه
عاجوما:: یادته وقتی بچه بودی همینجوری ارومت میکردم؟!
جیمین:: اوم...الان هیچی آرومم نمیکنه😔
عاجوما:: نمیخای بگی چی شده؟!
جیمین:: سانامی داره بیمارستان جون میده کماس
عاجوما:: چییی😳
سانو:: خدا میدونه چیکارش کرد
شیومین:: سانو میخای سرت ب باد بره؟! خو ببند
جیمین::سم خورد...تو بیمارستانم ینفر ب سرومش ماده مرگ آور تزریق کرده...
شیومین:: چ چیشدددد!!!
سانو:: یعنی کی بوده...بیچاره خاست خودشو خلاص کنه
شیومین:: ارباب مگه براتون مهمه؟! آخه این اولیش نیست...هرچند این بیشتر از بقیه عذاب کشید...
جیمین:: سر این عذاب وجدان گرفتم...
عاجوما:: بریم بیمارستان
جیمین:: میرم استراحت کنم...ب یکی از خدمتکارا بگین حموم اتاقمو تمیز کنه پر خونه خودزنیای سانامیه...
سانو:: چ..چشم😳
جیمین:: شیومین سانامی نیاز ب اهدای خون داره تا میتونی بیمارستان پول بده تا فراهم شه...شما خودتون هم بهش خون بدین،شده کل بیمارستانارو بگردین تا بهتون بدن...
شیومین:: چشم ارباب...چرا وایسادین آماده شین
جیمین کلافه رفت ب یکی دیگه از اتاقا...
خودشو رو تخت پرت کرد و ب سقف زل زد...
جیمین ویو:
چرا چهره مظلومش منو ول نمیکنه...
چرا زهنمو درگیر کرده...
نکنه قلبمم مثل ذهنم...
ن .. نه این امکان نداره...
.....................
عاجوما و سانو و شیومین رفتن بیمارستان...
شیومین:: گفتن اونجاست بیاین
عاجوما:: برای خون؟!
شیومین:: اقدام کردن کلی هزینه کردم
سانو:: کجا باید بهش خون بدیم
شیومین:: دارم میگم اون یکی اتاقه...
ستاشون یکی یکی اهدای خون کردن و از پشت شیشه ب سانامی زل زده بودن...
سانو:: حق..حق سانامی😭
شیومین:: اوه چی میبینم سانو ک آرزوی دیدن همچین روزایی داشت داره گریه میکنه..ت..تو ک باید بخندی لعنتی😭
سانو:: ح..حالا بیادم نیارررر
عاجوما:: کاش من جات بودم رو اون تخت😞😭
پرستار:: همراه اوشونین؟!
عاجوما:: بلهه حالش چطوره؟؟؟!!!
پرستار:: اوناش دکترش
همه رفتن پیش دکتر
عاجوما:: سانامی چطوره ؟؟!!
دکتر:: همین دختره جوون؟!
شیومین:: بله
دکتر:: خونشو باز عوض کردیم...اگه تا شب آلوده نشه یعنی تونستیم زهر رو از بدنش کاملا خارج کنیم
سانو:: بعد خوب میشه ؟!🥺
دکتر:: خب بله..اگه قوی باشه
بعد دکتر رفت...
.....................
پرش زمانی...
ساعت ۸ شب
جیمین:: الو بنال بگو چیشده؟؟؟!!!
شیومین:: ارباب تا یکی دو ساعت دیگه همینجوری بمونه خونش دیگه آلوده نمیشه چون زهر از بدنش رفته یعنی
جیمین::اوکی بای
شیومین:: گایززززززز
عاجوما:: ببند اون دهنتو گاز چیه؟!
سانو:: گایز رو میگه یعنی برو بچها🤦♀😄
عاجوما:: 😒😒حالا چته
شیومین:: ارباب همش حال سانامیو میپرسن
سانو:: چراا،قبلیا ک ب عنش نبودن
عاجوما:: خفه شین...خداکنه سر عقل اومده باشه
شیومین:: عه دکتره
عاجوما:: دکتر چطوره ؟!
دکتر:: میبینین ک الان میخام برم چکش کنم...
دکتر رفت داخل
این ستا هم از پشت شیشه زل زده بودن بهش...
سانو:: میگم کجاشو خودزنی زد ؟!
شیومین:: حتما رگی چیزی
عاجوما:: ساکت ببینیم چی میشه
ده مین بعد دکتر اومد بیرون...
دکتر:: خوشبختانه زهر خارج شد...اما...
عاجوما:: خدایا شکرتتتتتت
شیومین:: وااایییی کیوتیمون زنده میمونه
سانو:: آخ جوونننن
دکتر:: اما...😐
عاجوما:: د خفه شین...اما چی ؟!
دکتر:: بدجور روناش بریده شده...
عاجوما:: چی شده؟!😳
سانو:: بلهه؟!😥
شیومین:: هن؟!🤔
دکتر:: خودزنی زده بود هم صورتش هم روناش... مثل اینکه شیشه یا تیغو بدجور تو بدن خودش فشار داده... حالا حالا ها نمیتونه رو پا وایسه ما پانسمان کردیمش
شیومین:: دیدم صورتش پانسمان شدس
عاجوما:: آخه چکاری بود 😭
دکتر:: بیشتر مراقبش باشین...
دکتر رفت
گوشی شیومین زنگ خورد
جیمین:: چیشد حرومزاده چرا خبر نمیدی؟؟!!
شیومین:: ا..ارباب خطر رفع شد میخان بیارنش بخش ولی بدجور زخمیه
جیمین:: بای...
جیمین گوشیو قطع کرد و نشست رو تخت...
جیمین:: لعنت ب اون طعم بدنت...
ددی_شوگره_اجباریه من
جیمین ماشینشو روشن کرد و رفت سمت خونه...
سی مین بعد رسید
وقتی رفت همه با تعجب بش احترام میزاشتن
درو ک باز کرد دید سانو و شیومین و عاجوما وسط سالنن...
عاجوما:: کجا بودی 😳😢
سانو:: بلاخره پیداشون شد
شیومین:: ارباب کجا بودین
جیمین:: بتوچه؟!
عاجوما:: معلومه عصبیه شما چیزی نگین
عاجوما رفت نزدیک جیمین...
دستشو برد نزدیکش و صورتشو نوازش داد...
جیمین:: نچ... بسه
عاجوما:: یادته وقتی بچه بودی همینجوری ارومت میکردم؟!
جیمین:: اوم...الان هیچی آرومم نمیکنه😔
عاجوما:: نمیخای بگی چی شده؟!
جیمین:: سانامی داره بیمارستان جون میده کماس
عاجوما:: چییی😳
سانو:: خدا میدونه چیکارش کرد
شیومین:: سانو میخای سرت ب باد بره؟! خو ببند
جیمین::سم خورد...تو بیمارستانم ینفر ب سرومش ماده مرگ آور تزریق کرده...
شیومین:: چ چیشدددد!!!
سانو:: یعنی کی بوده...بیچاره خاست خودشو خلاص کنه
شیومین:: ارباب مگه براتون مهمه؟! آخه این اولیش نیست...هرچند این بیشتر از بقیه عذاب کشید...
جیمین:: سر این عذاب وجدان گرفتم...
عاجوما:: بریم بیمارستان
جیمین:: میرم استراحت کنم...ب یکی از خدمتکارا بگین حموم اتاقمو تمیز کنه پر خونه خودزنیای سانامیه...
سانو:: چ..چشم😳
جیمین:: شیومین سانامی نیاز ب اهدای خون داره تا میتونی بیمارستان پول بده تا فراهم شه...شما خودتون هم بهش خون بدین،شده کل بیمارستانارو بگردین تا بهتون بدن...
شیومین:: چشم ارباب...چرا وایسادین آماده شین
جیمین کلافه رفت ب یکی دیگه از اتاقا...
خودشو رو تخت پرت کرد و ب سقف زل زد...
جیمین ویو:
چرا چهره مظلومش منو ول نمیکنه...
چرا زهنمو درگیر کرده...
نکنه قلبمم مثل ذهنم...
ن .. نه این امکان نداره...
.....................
عاجوما و سانو و شیومین رفتن بیمارستان...
شیومین:: گفتن اونجاست بیاین
عاجوما:: برای خون؟!
شیومین:: اقدام کردن کلی هزینه کردم
سانو:: کجا باید بهش خون بدیم
شیومین:: دارم میگم اون یکی اتاقه...
ستاشون یکی یکی اهدای خون کردن و از پشت شیشه ب سانامی زل زده بودن...
سانو:: حق..حق سانامی😭
شیومین:: اوه چی میبینم سانو ک آرزوی دیدن همچین روزایی داشت داره گریه میکنه..ت..تو ک باید بخندی لعنتی😭
سانو:: ح..حالا بیادم نیارررر
عاجوما:: کاش من جات بودم رو اون تخت😞😭
پرستار:: همراه اوشونین؟!
عاجوما:: بلهه حالش چطوره؟؟؟!!!
پرستار:: اوناش دکترش
همه رفتن پیش دکتر
عاجوما:: سانامی چطوره ؟؟!!
دکتر:: همین دختره جوون؟!
شیومین:: بله
دکتر:: خونشو باز عوض کردیم...اگه تا شب آلوده نشه یعنی تونستیم زهر رو از بدنش کاملا خارج کنیم
سانو:: بعد خوب میشه ؟!🥺
دکتر:: خب بله..اگه قوی باشه
بعد دکتر رفت...
.....................
پرش زمانی...
ساعت ۸ شب
جیمین:: الو بنال بگو چیشده؟؟؟!!!
شیومین:: ارباب تا یکی دو ساعت دیگه همینجوری بمونه خونش دیگه آلوده نمیشه چون زهر از بدنش رفته یعنی
جیمین::اوکی بای
شیومین:: گایززززززز
عاجوما:: ببند اون دهنتو گاز چیه؟!
سانو:: گایز رو میگه یعنی برو بچها🤦♀😄
عاجوما:: 😒😒حالا چته
شیومین:: ارباب همش حال سانامیو میپرسن
سانو:: چراا،قبلیا ک ب عنش نبودن
عاجوما:: خفه شین...خداکنه سر عقل اومده باشه
شیومین:: عه دکتره
عاجوما:: دکتر چطوره ؟!
دکتر:: میبینین ک الان میخام برم چکش کنم...
دکتر رفت داخل
این ستا هم از پشت شیشه زل زده بودن بهش...
سانو:: میگم کجاشو خودزنی زد ؟!
شیومین:: حتما رگی چیزی
عاجوما:: ساکت ببینیم چی میشه
ده مین بعد دکتر اومد بیرون...
دکتر:: خوشبختانه زهر خارج شد...اما...
عاجوما:: خدایا شکرتتتتتت
شیومین:: وااایییی کیوتیمون زنده میمونه
سانو:: آخ جوونننن
دکتر:: اما...😐
عاجوما:: د خفه شین...اما چی ؟!
دکتر:: بدجور روناش بریده شده...
عاجوما:: چی شده؟!😳
سانو:: بلهه؟!😥
شیومین:: هن؟!🤔
دکتر:: خودزنی زده بود هم صورتش هم روناش... مثل اینکه شیشه یا تیغو بدجور تو بدن خودش فشار داده... حالا حالا ها نمیتونه رو پا وایسه ما پانسمان کردیمش
شیومین:: دیدم صورتش پانسمان شدس
عاجوما:: آخه چکاری بود 😭
دکتر:: بیشتر مراقبش باشین...
دکتر رفت
گوشی شیومین زنگ خورد
جیمین:: چیشد حرومزاده چرا خبر نمیدی؟؟!!
شیومین:: ا..ارباب خطر رفع شد میخان بیارنش بخش ولی بدجور زخمیه
جیمین:: بای...
جیمین گوشیو قطع کرد و نشست رو تخت...
جیمین:: لعنت ب اون طعم بدنت...
۴۸.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.