پارت ۹ ببخشید کمه
صبح از خواب پاشدم و رفتم واسه صف
وایسا ، تهیونگ منو آورد رو تختم ؟ ولی چرا ؟
اجوما : آیلین بیا نامه داری
_ بله
نامه رو دیدم از طرف خالم بود
خاله :
آیلین عزیزم ، دلم برات تنگ شده ، میشه دو روز مرخصی بگیری و بیایی خونه ی ما ؟ ممنون
خالت ، فریبا
خیلی خوشحال شدم و رفتم از ارباب اجازه بگیرم
+باشه
_ مرسی
+ولی فقط ۲ روز
_ چشم
و رفتم وسایلم رو جمع کردم و یه اتوبوس گرفتم و با یونا و جیسو و ارباب خدافظی کردم و سوار اتو بوس شدم
و رفتم اونجا و خالم رو دیدم ، صبح باهم رفتیم خرید و کلی خوش گذرانی کردیم
فلش بک به دو روز بعد ( ادمین حال نوشتن نداره )
اتوبوس اومد با خاله خدافظی کردم و رفتم سوار شدم
ویو تهیونگ
توی این مدت زمان دلم خیلی واسش تنگ شده بود ، که دیدم در رو زد و اجوما در رو باز کرد ، من رو که دید تعظیم کرد
_ ارباب الان شبه ، خستم ، میشه برم بخوابم ؟
+برو
و رفت و خوابید
منم خوابیدم
۵ لایک ۱۰ کامنت
وایسا ، تهیونگ منو آورد رو تختم ؟ ولی چرا ؟
اجوما : آیلین بیا نامه داری
_ بله
نامه رو دیدم از طرف خالم بود
خاله :
آیلین عزیزم ، دلم برات تنگ شده ، میشه دو روز مرخصی بگیری و بیایی خونه ی ما ؟ ممنون
خالت ، فریبا
خیلی خوشحال شدم و رفتم از ارباب اجازه بگیرم
+باشه
_ مرسی
+ولی فقط ۲ روز
_ چشم
و رفتم وسایلم رو جمع کردم و یه اتوبوس گرفتم و با یونا و جیسو و ارباب خدافظی کردم و سوار اتو بوس شدم
و رفتم اونجا و خالم رو دیدم ، صبح باهم رفتیم خرید و کلی خوش گذرانی کردیم
فلش بک به دو روز بعد ( ادمین حال نوشتن نداره )
اتوبوس اومد با خاله خدافظی کردم و رفتم سوار شدم
ویو تهیونگ
توی این مدت زمان دلم خیلی واسش تنگ شده بود ، که دیدم در رو زد و اجوما در رو باز کرد ، من رو که دید تعظیم کرد
_ ارباب الان شبه ، خستم ، میشه برم بخوابم ؟
+برو
و رفت و خوابید
منم خوابیدم
۵ لایک ۱۰ کامنت
۱۲.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.