Part104
#Part104
میتونین یادمون بدین+اره حتما رستا: مشکلی نداریم+ازفرداروزی دوساعت کارمیکنیم نامی:خوبع بایدحتماتاالان فهمیده باشه که دختراپیش ماین پس دوباره سعی میکنه یکدومشونوبدزده تابتونه مارواذیت کنه به احتمال زیادم اون یه نفریا رونیاس یارویا یاهم رستاکه احتمالش بیشتره پس بایدبرایه هر کدوم یه سری تجهیزات آماده کنیم که بتونن همه جاهمراه داشته باشنوجلب توجه نکنن بعدم یه سری توضیحات دیگه دادوبرامون نقشروتوضیح داد ....ازاونطرفم نقشه منفی این داستان یعنی همون کسی که به اسم سایه میشناسیمشوازهویت واقعیش هنوزخبرنداریم دست رویه دست نگذاشته بودو داشت برایه اونا نقشه میکشید نقشه ای که معلوم نبودتهش کی برندستوکی بازنده .....سایه
+میخوام دیگه این بازیه مسخره هرچه زودتر تموم بشه زودتر اون مدارکوبه دستم برسون قراره بازیه یه مهمونی دعوت بشیم _اوکیه ولی خب ینی میخوای خدتو نشون بدی اگه همه چی طبق نقشه پیش نره چی میخوای چیکارکنی+تونمیخوادنگران باشی من خودم میدونم باید چیکار کنم هیچ مدرکی ازمن نیست نمیتونن ثابت کنن _میدونم ولی حس خوبی نسبت به این بازی ندارم پسرعموتم جدیدا خیلی عجیب شده +میدونم حواست بهش باشه کاری اگه کردفقط به خدم میگی_اوکیه پس برایه اون مهمونی قراره دیگه همچین تموم بشه تومطمئنی آخه هرچی فکر میکنم زیادم تقصراونانبودا اعصابم خورد شد مشتموکوبیدم به میزو دادزدم+به تومربوط نیست فقط ازجلوچشمام گمشو_اوکی اوکی رفیق آروم باش من رفتم بای ازدررفت بیرون که لش کردم رو صندلی کرواتموکه مانع نفس کشیدنم بودو شل کردم هیچوقت اون روز روازیادم نرفت هیچوقت اوخندهاش نگاهش ازجلوچشمام محونشدبعداون دیگه هیچوقت دره قلبموبه رویه کسی بازنکردم دیگه پیش کسی نخندیدم بعداون دیگه اون ادم سابق نبودم ازهمونجابه بعدشدم یه خلافکارکه کارش قاچاق اسلحه ودختربودازشون بدم میومدچون به نظرم همشون مثله هم بودن همشون فقط قیافه هاشون شبیه ادم بودولی اگه درونشونومیتونستی بازکنیوببینی کثافط ازشون میباریددرست مثله الان خودم ولی من این نبودم این منه الانوبقیه ساختنش اگه میتونستم برگردم عقب مطمئنن بازم همین میشدم چون گذشترونمیتونستم تغییربدم برایه اینکه اون عاشق یه عشق مسخره شده بود چون دلشوبه غیرازمن باخته بودواین بزرگترین شکست من بودمنی که هیچوقت طاقت باختونداشتم حالا بدجایی ازبدکسی باخته بودم کسی که حتی اون زمان اسمشم بزورمیدونستم
میتونین یادمون بدین+اره حتما رستا: مشکلی نداریم+ازفرداروزی دوساعت کارمیکنیم نامی:خوبع بایدحتماتاالان فهمیده باشه که دختراپیش ماین پس دوباره سعی میکنه یکدومشونوبدزده تابتونه مارواذیت کنه به احتمال زیادم اون یه نفریا رونیاس یارویا یاهم رستاکه احتمالش بیشتره پس بایدبرایه هر کدوم یه سری تجهیزات آماده کنیم که بتونن همه جاهمراه داشته باشنوجلب توجه نکنن بعدم یه سری توضیحات دیگه دادوبرامون نقشروتوضیح داد ....ازاونطرفم نقشه منفی این داستان یعنی همون کسی که به اسم سایه میشناسیمشوازهویت واقعیش هنوزخبرنداریم دست رویه دست نگذاشته بودو داشت برایه اونا نقشه میکشید نقشه ای که معلوم نبودتهش کی برندستوکی بازنده .....سایه
+میخوام دیگه این بازیه مسخره هرچه زودتر تموم بشه زودتر اون مدارکوبه دستم برسون قراره بازیه یه مهمونی دعوت بشیم _اوکیه ولی خب ینی میخوای خدتو نشون بدی اگه همه چی طبق نقشه پیش نره چی میخوای چیکارکنی+تونمیخوادنگران باشی من خودم میدونم باید چیکار کنم هیچ مدرکی ازمن نیست نمیتونن ثابت کنن _میدونم ولی حس خوبی نسبت به این بازی ندارم پسرعموتم جدیدا خیلی عجیب شده +میدونم حواست بهش باشه کاری اگه کردفقط به خدم میگی_اوکیه پس برایه اون مهمونی قراره دیگه همچین تموم بشه تومطمئنی آخه هرچی فکر میکنم زیادم تقصراونانبودا اعصابم خورد شد مشتموکوبیدم به میزو دادزدم+به تومربوط نیست فقط ازجلوچشمام گمشو_اوکی اوکی رفیق آروم باش من رفتم بای ازدررفت بیرون که لش کردم رو صندلی کرواتموکه مانع نفس کشیدنم بودو شل کردم هیچوقت اون روز روازیادم نرفت هیچوقت اوخندهاش نگاهش ازجلوچشمام محونشدبعداون دیگه هیچوقت دره قلبموبه رویه کسی بازنکردم دیگه پیش کسی نخندیدم بعداون دیگه اون ادم سابق نبودم ازهمونجابه بعدشدم یه خلافکارکه کارش قاچاق اسلحه ودختربودازشون بدم میومدچون به نظرم همشون مثله هم بودن همشون فقط قیافه هاشون شبیه ادم بودولی اگه درونشونومیتونستی بازکنیوببینی کثافط ازشون میباریددرست مثله الان خودم ولی من این نبودم این منه الانوبقیه ساختنش اگه میتونستم برگردم عقب مطمئنن بازم همین میشدم چون گذشترونمیتونستم تغییربدم برایه اینکه اون عاشق یه عشق مسخره شده بود چون دلشوبه غیرازمن باخته بودواین بزرگترین شکست من بودمنی که هیچوقت طاقت باختونداشتم حالا بدجایی ازبدکسی باخته بودم کسی که حتی اون زمان اسمشم بزورمیدونستم
۶.۲k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.