p76
ویو ات اینا
رسیدن کره
ات: بزار زنگ بزنم به بچه ها بیان
زنگ زد به یونگی
یونگی: الو؟
ات: سلام
یونگی: چقدر صدات آشناس
ات: نشناختی
یونگی: وایسا ببنم.... نه نه
ات: منم ات
یونگی: وای ات دختر خوبی چخبر
مینسو: چی ات؟؟؟گوشیو بده مننننن
یونگی: بزار یه لحظه
مون هی: با این که نمیدونم کیه منم میخوام
ات: چخبرتونه بیاین تو عمارت جیمین میایم اونجا
یونگی: باشه بای
قط کردن
خب زنگ بزنم به مینجی
مینجی: الو (سرفه)
ات: من عاشقتم(صداشو مردونه کرد)
مینجی: چی زر میزنی؟
ات: مینجی منو یادت نمیاد تو عشق بچگیامی(مردونه)
یونجون: چیه عشقم چرا اخمات رفته توهم
بزن پخش مینجی زد
ات: عشقم بیا ازدواج کنیم(مردونه)
یونجون: تو چی زر زدی مرتیکه آشغالللللل الان پیدات میکنم میکشمتتتت (عصبی)
جیمین: یاااا یونجون نمیدونستم انقدر حساسی رو زنت
یونجون: تو بودییییی؟؟؟ به زن من میگی عشقم؟؟؟
جیمین: یااا آروم باش من نبودم ات بود
مینجی: ا ا اتتتتت؟
ات: بلههههه
مینجی: وای دختر دلم واست تنگ شده بود کجایی
ات: بیاین عمارت جیم.. یعنی عمارتم اونجا میبینمتون
یونجون: اوکی بای
جیمین: عمارت تو؟
لوکاس: ما تو عمارت زندگی میکنیم؟
جیمین: اره عشقم
بریم دیگه
لوکاس: ماشینمون چیه؟
جیمین: لابورگینیه و لی با بادیگارد میریم
ات: پسرم درست زیاد پول نداشتیم ولی من بهت هرچی خواستی خریدما انقدر شبیه نیده ها نباش
جیمین: عههه با پسرم چیکار داری بیا بریم
لوکاس: بابایی؟
جیمین: جانم؟
لوکاس: مامان ناراحت شد برم از دلش در بیارم
رفت
لوکاس مامانی؟
ات: هوم
لوکاس خودشو کیوت کرد منوببخش
ات: اخخخ عشق دلم من که باهات قهر نبودم
رفتن عمارت
ات: دلم برای اینجا تنگ شده بود🥲
جیمین ات رو بغل میکنه
جیمین: دوباره پیش هم امدیم🥲
لوکاس: ایش ایش ایش حالم بهم خورد چقدر رمانتیک اخه بیاین اتاقمونشونم بدین
جیمین: آجومااااا
№:بله پس.... ات دخترم
ات: آجوما🥲
آجوما ات روبغل کرد
لوکاس: این کیه بابایی؟
جیمین: این... امم
ات: مامان بزرگته
لوکاس: سلام مامان بزرگ
№: شمابچه دارین؟
جیمین: هوم
آجوما لوکاس رو بغل میکنه میره اتاقشو نشون بده
زنگ در میخوره
جیمین: من باز میکنم
رفت باز کرد یونگی اینا بودن
یونگی: جیمین داشم(بغلش کرد)
مینسو: سلام
مون هی از زیر پای اینا رد شد امد
مون هی: سلام عموووووو
جیمین: اخ فدات شم ببین کی اینجاست خوبی پرنسسم؟
مون هی: ملسییی
ات امد
ات: مینسووو
مینسو: اتتتتتت🫂
یونگی: دختر کجا بودی
ات یونگی رو بغل کرد
جیمین: نگاه ترسناک پر معناااا
ات: این کیه بغلش کردی؟
جیمین: خواهر زادت
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺💜
رسیدن کره
ات: بزار زنگ بزنم به بچه ها بیان
زنگ زد به یونگی
یونگی: الو؟
ات: سلام
یونگی: چقدر صدات آشناس
ات: نشناختی
یونگی: وایسا ببنم.... نه نه
ات: منم ات
یونگی: وای ات دختر خوبی چخبر
مینسو: چی ات؟؟؟گوشیو بده مننننن
یونگی: بزار یه لحظه
مون هی: با این که نمیدونم کیه منم میخوام
ات: چخبرتونه بیاین تو عمارت جیمین میایم اونجا
یونگی: باشه بای
قط کردن
خب زنگ بزنم به مینجی
مینجی: الو (سرفه)
ات: من عاشقتم(صداشو مردونه کرد)
مینجی: چی زر میزنی؟
ات: مینجی منو یادت نمیاد تو عشق بچگیامی(مردونه)
یونجون: چیه عشقم چرا اخمات رفته توهم
بزن پخش مینجی زد
ات: عشقم بیا ازدواج کنیم(مردونه)
یونجون: تو چی زر زدی مرتیکه آشغالللللل الان پیدات میکنم میکشمتتتت (عصبی)
جیمین: یاااا یونجون نمیدونستم انقدر حساسی رو زنت
یونجون: تو بودییییی؟؟؟ به زن من میگی عشقم؟؟؟
جیمین: یااا آروم باش من نبودم ات بود
مینجی: ا ا اتتتتت؟
ات: بلههههه
مینجی: وای دختر دلم واست تنگ شده بود کجایی
ات: بیاین عمارت جیم.. یعنی عمارتم اونجا میبینمتون
یونجون: اوکی بای
جیمین: عمارت تو؟
لوکاس: ما تو عمارت زندگی میکنیم؟
جیمین: اره عشقم
بریم دیگه
لوکاس: ماشینمون چیه؟
جیمین: لابورگینیه و لی با بادیگارد میریم
ات: پسرم درست زیاد پول نداشتیم ولی من بهت هرچی خواستی خریدما انقدر شبیه نیده ها نباش
جیمین: عههه با پسرم چیکار داری بیا بریم
لوکاس: بابایی؟
جیمین: جانم؟
لوکاس: مامان ناراحت شد برم از دلش در بیارم
رفت
لوکاس مامانی؟
ات: هوم
لوکاس خودشو کیوت کرد منوببخش
ات: اخخخ عشق دلم من که باهات قهر نبودم
رفتن عمارت
ات: دلم برای اینجا تنگ شده بود🥲
جیمین ات رو بغل میکنه
جیمین: دوباره پیش هم امدیم🥲
لوکاس: ایش ایش ایش حالم بهم خورد چقدر رمانتیک اخه بیاین اتاقمونشونم بدین
جیمین: آجومااااا
№:بله پس.... ات دخترم
ات: آجوما🥲
آجوما ات روبغل کرد
لوکاس: این کیه بابایی؟
جیمین: این... امم
ات: مامان بزرگته
لوکاس: سلام مامان بزرگ
№: شمابچه دارین؟
جیمین: هوم
آجوما لوکاس رو بغل میکنه میره اتاقشو نشون بده
زنگ در میخوره
جیمین: من باز میکنم
رفت باز کرد یونگی اینا بودن
یونگی: جیمین داشم(بغلش کرد)
مینسو: سلام
مون هی از زیر پای اینا رد شد امد
مون هی: سلام عموووووو
جیمین: اخ فدات شم ببین کی اینجاست خوبی پرنسسم؟
مون هی: ملسییی
ات امد
ات: مینسووو
مینسو: اتتتتتت🫂
یونگی: دختر کجا بودی
ات یونگی رو بغل کرد
جیمین: نگاه ترسناک پر معناااا
ات: این کیه بغلش کردی؟
جیمین: خواهر زادت
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺💜
۱۲.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.