Part29

Part29


ات ویو


ته:کی این صبحانه رو درست کرده
ات:من
ته:آفرین خواهر خودمی
ات:(لبخند)

غذاشون خوردن میخواستن برنامه بریزن که کجا برن من دلم درد گرفت رفتم بالا رفتم تو دستشویی دیدم پر..ی.ود شدم واییییییییییی بد بخت شدم الان چیکار کنم به کوک بگم این اولین بارم نبود که شده بودم اما اولین بارم بود پیش کوک شدم همینطوری تو اتاق موندم تا کوک بیاد

کوک ویو
ات همینطوری تو اتاق بود نیومده بود نگران شدم رفتم بالا دیدم داره اتاقو متر میکنه موقعی که استرس میگیره اینطوری میکنه هنوز منو ندیده بود

کوک:ات چیزی شده
ات:جیغغغغغغغغغغ
کوک:یا خدا چیشده
ات:عام عام خب چیزه
کوک:چیشده بکو ببینم

نشستم رو تخت
کوک:بیا بشین
ات:نه نه نه ن
کوک:خب چیشده
ات:من حب من من پری.......(خجالت)
کوک:اولین باره
ات:نه(خجالت)
کوک:خب اینکه خجالت نداره همه چی تو کمد دستشویی هست میرم بیرون راحت باشی
ات:باشه ممنون

رفتم بیرون بعد ۱۵ مین رفتم تو حتما کارش تموم شده دیدم داره به خودش میپیچه رنگش کامل پریده
ات:هق هق هق ایییئ شکمم
کوک:حالت خوبه(نگراننننننن)
ات:ایییییی هق هق نه هق(گریه)


(تابع قوانین ویسگون)
(تابع قوانین جمهوری اسلامی)
(جانم فدای رهبر)