همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p²⁴ )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p²⁴ )
راوی:
ا/ت از این حرف جونگ کوک که گفته بود
" من خیلی وقته درگیر این ماجرا هستم "
خیلی شوکه شده بود!
منظورش چی بوده؟
یعنی اون ها هم دیگه رو میشناختن؟
یعنی از قبل باهم دیگه آشنایی داشتند؟
یا هم نکنه باهم دیگه برنامه ریختن تا بلایی سر ا/ت بیارن؟
این سوالات در ذهن ا/ت تکرار میشد و هی نگرانیش بیشتر میشد!
با تعجب و کنجکاوانه اما خیلی گستاخانه از پسرک پرسید:
ا/ت: منظورت از این حرف چیه جئون؟
جونگ کوک: خانم کیم!
خودت خیلی خوب باید منظور منو متوجه بشی!
فکر کنم حافظت یاری نمیکنه نه؟؟
منو یادت نیست؟
اون سال، اون هالووین، اون شب...
توی اون پارتی!
راوی:
ا/ت با شنیدن اسم پارتی، یک لحظه ترسی به جونش افتاد.
یعنی این ادم..
همونی هست که منو از دست اون نجات داد و نزاشت بلایی سرم بیاره؟؟؟
جونگ کوک: خیلی خب
خانم کیم!
مثل اینکه بدهیت بیشتر شده!!
نظرت چیه کمتر مقاومت کنی؟
منم مثل اون ادما میتونم اونکارو کنم!
راوی:
ا/ت از این حرف جونگ کوک که گفته بود
" من خیلی وقته درگیر این ماجرا هستم "
خیلی شوکه شده بود!
منظورش چی بوده؟
یعنی اون ها هم دیگه رو میشناختن؟
یعنی از قبل باهم دیگه آشنایی داشتند؟
یا هم نکنه باهم دیگه برنامه ریختن تا بلایی سر ا/ت بیارن؟
این سوالات در ذهن ا/ت تکرار میشد و هی نگرانیش بیشتر میشد!
با تعجب و کنجکاوانه اما خیلی گستاخانه از پسرک پرسید:
ا/ت: منظورت از این حرف چیه جئون؟
جونگ کوک: خانم کیم!
خودت خیلی خوب باید منظور منو متوجه بشی!
فکر کنم حافظت یاری نمیکنه نه؟؟
منو یادت نیست؟
اون سال، اون هالووین، اون شب...
توی اون پارتی!
راوی:
ا/ت با شنیدن اسم پارتی، یک لحظه ترسی به جونش افتاد.
یعنی این ادم..
همونی هست که منو از دست اون نجات داد و نزاشت بلایی سرم بیاره؟؟؟
جونگ کوک: خیلی خب
خانم کیم!
مثل اینکه بدهیت بیشتر شده!!
نظرت چیه کمتر مقاومت کنی؟
منم مثل اون ادما میتونم اونکارو کنم!
۱۴.۴k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.