برادرناتنی ✨️
برادرناتنی ✨️
P³⁴
جونگکوک روی مبل نشسته بود
دست خونیش رو روی پیشونیش گذاشته بود و لم داده بود
به من خیره شده بود و نگاهش خیلی ترسناک بود
رفتم جلوتر
_ جونگکوک ح...حالت خوبه؟ ؟؟
/ به به خانم بلاخره اومدن خونه😏
_ دست.. دستت چی شده ؟( نگران و ترسیده )
( جونگکوک به سوال ا.ت جواب نداد )
/کجا بودی ا.ت ؟(عصبانی)
( ای قربون عصبانیتت برم مننننننن سنممشجصننشنشن دوستان ادمین بمرده 🫠😂 خب بریم ادامه )
_من بیرون بودم خب ... خب با دوستم بودم( ترسیده )
/با دوستت؟😏 تا این موقع شب ؟
_ آ..آره اصن .... به تو چه من چرا باید بهت جواب بدم؟
( جونگکوک بلند شد و رفت توی اتاقش و دستش رو باندپیچی کرد و روی تختش درازکشید )
( ا.ت هم بلند شد و رفت توی اتاقش و آرایشش رو پاک کرد و لباس خواب پوشید و دراز کشید )
ویو جونگکوک
صبح ساعت کنار تختم زنگ خورد و فهمیدم باید بلند شم و برم به کارام برسم و با به یاد آوردن ماجرا های دیشب
اخم روی چهره ام نقش بست و بلند شدم کار های لازم رو کردم و لباس پوشیدم و رفتم سر میز
آجوما مثل مادرم بود و از بچگی کنارم بوده
" صبحت بخیر جونگکوک جان
/ صبح بخیر آجومااا
" برم ا.ت رو بیدار کنم؟؟
/ نه بزارین بخوابه دیشب دیر برگشت خونه😏
" آها چشم ( تعظیم کرد و رفت )
اینم پارت بعدی ببخشید نتونستم طولانی تر بزارم مهمونیم✨️
شرط به ۲۵۸ برسونید
P³⁴
جونگکوک روی مبل نشسته بود
دست خونیش رو روی پیشونیش گذاشته بود و لم داده بود
به من خیره شده بود و نگاهش خیلی ترسناک بود
رفتم جلوتر
_ جونگکوک ح...حالت خوبه؟ ؟؟
/ به به خانم بلاخره اومدن خونه😏
_ دست.. دستت چی شده ؟( نگران و ترسیده )
( جونگکوک به سوال ا.ت جواب نداد )
/کجا بودی ا.ت ؟(عصبانی)
( ای قربون عصبانیتت برم مننننننن سنممشجصننشنشن دوستان ادمین بمرده 🫠😂 خب بریم ادامه )
_من بیرون بودم خب ... خب با دوستم بودم( ترسیده )
/با دوستت؟😏 تا این موقع شب ؟
_ آ..آره اصن .... به تو چه من چرا باید بهت جواب بدم؟
( جونگکوک بلند شد و رفت توی اتاقش و دستش رو باندپیچی کرد و روی تختش درازکشید )
( ا.ت هم بلند شد و رفت توی اتاقش و آرایشش رو پاک کرد و لباس خواب پوشید و دراز کشید )
ویو جونگکوک
صبح ساعت کنار تختم زنگ خورد و فهمیدم باید بلند شم و برم به کارام برسم و با به یاد آوردن ماجرا های دیشب
اخم روی چهره ام نقش بست و بلند شدم کار های لازم رو کردم و لباس پوشیدم و رفتم سر میز
آجوما مثل مادرم بود و از بچگی کنارم بوده
" صبحت بخیر جونگکوک جان
/ صبح بخیر آجومااا
" برم ا.ت رو بیدار کنم؟؟
/ نه بزارین بخوابه دیشب دیر برگشت خونه😏
" آها چشم ( تعظیم کرد و رفت )
اینم پارت بعدی ببخشید نتونستم طولانی تر بزارم مهمونیم✨️
شرط به ۲۵۸ برسونید
۱۰.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.