fake kook
fake kook
part*4۱
دو ساعت بعد
کوک: ا.ت عزیزم من برم سرکار
ا.ت: باشه عزیزم برو
جونگکوک رفت منم رفتم طبقه پایین
ا.ت: مامان
م: جانم
ا.ت: یه لحظه میای
م: جانم چیشده
ا.ت: مامان این دختره کی میخواد بره
م: نمیدونم اذیتت میکنه
ا.ت: خیلی حرفاشو شنیدم که گفت میخواد بچه منو بکشه
م: چی با کی داشت حرف میزد
ا.ت: زیا
م: یعنی چی ولشون کن نرو سمتشون
ا.ت: مامان راستشو بگم خیلی میترسم
م: به جونگکوک گفتی
ا.ت: نه نگفتم
م: عزیزم باید بهش بگی
ا.ت: او حرف منو گوش نمیده
م: نه عزیزم او تورو دوس داره
ا.ت: یعنی بهش بگم
م: اره عزیزم بهش بگو او میبرت خونه خودش
ا.ت: خب دلم برای شما تنگ میشه و نمیتونم خودم تنها اونجا باشم
م: یه کاری میکنه دیگه ولی حواست باشه
ا.ت: باشه مامان من خوابم میاد برم بخوابم
م: برو عزیزم وایسا قبلش یه چیزی بخور هیچی نخوردیا
ا.ت: خب چی هست بخورم
م: هرچی میخوای
ا.ت: همم کیک هست
م: اره عزیزم بیا
ا.ت: من غذامو نخوردم چون گفت که مونا درست کرده
م: اره همونموقع فهمیدم برو عزیزم بخواب
ا.ت: باش
سه ساعت بعد
تق تق تق
خدمتکار: خانم
ا.ت: بیا داخل
خدمتکار: بفرمایید شربت
ا.ت: مرسی
خدمتکار: نوش جان
ا.ت: یه لحظه
خدمتکار: بله
ا.ت: اینو کی درست کرده
خدمتکار: خودم
ا.ت: ببین راستشو بگو جون منو بچم در خطره اینو کی درست کرده
خدمتکار: مونا درست کرده خانم
ا.ت: مونا بعد تو گفت که بگی تو درست کردی
خدمتکار: اره خانم
ا.ت: برو بیرون
خدمتکار: باشه
از دید مامان کوک
نشسته بودم یه صدایی از اتاق ا.ت شنیدم سریع رفتم تا ا.ت افتاده رو زمین
م: ا.ت ا.ت
م: خدمتکارررر
خدمتکار: جانم خانم
م: امبولانس خبر کن سریع
خدمتکار: چشم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*4۱
دو ساعت بعد
کوک: ا.ت عزیزم من برم سرکار
ا.ت: باشه عزیزم برو
جونگکوک رفت منم رفتم طبقه پایین
ا.ت: مامان
م: جانم
ا.ت: یه لحظه میای
م: جانم چیشده
ا.ت: مامان این دختره کی میخواد بره
م: نمیدونم اذیتت میکنه
ا.ت: خیلی حرفاشو شنیدم که گفت میخواد بچه منو بکشه
م: چی با کی داشت حرف میزد
ا.ت: زیا
م: یعنی چی ولشون کن نرو سمتشون
ا.ت: مامان راستشو بگم خیلی میترسم
م: به جونگکوک گفتی
ا.ت: نه نگفتم
م: عزیزم باید بهش بگی
ا.ت: او حرف منو گوش نمیده
م: نه عزیزم او تورو دوس داره
ا.ت: یعنی بهش بگم
م: اره عزیزم بهش بگو او میبرت خونه خودش
ا.ت: خب دلم برای شما تنگ میشه و نمیتونم خودم تنها اونجا باشم
م: یه کاری میکنه دیگه ولی حواست باشه
ا.ت: باشه مامان من خوابم میاد برم بخوابم
م: برو عزیزم وایسا قبلش یه چیزی بخور هیچی نخوردیا
ا.ت: خب چی هست بخورم
م: هرچی میخوای
ا.ت: همم کیک هست
م: اره عزیزم بیا
ا.ت: من غذامو نخوردم چون گفت که مونا درست کرده
م: اره همونموقع فهمیدم برو عزیزم بخواب
ا.ت: باش
سه ساعت بعد
تق تق تق
خدمتکار: خانم
ا.ت: بیا داخل
خدمتکار: بفرمایید شربت
ا.ت: مرسی
خدمتکار: نوش جان
ا.ت: یه لحظه
خدمتکار: بله
ا.ت: اینو کی درست کرده
خدمتکار: خودم
ا.ت: ببین راستشو بگو جون منو بچم در خطره اینو کی درست کرده
خدمتکار: مونا درست کرده خانم
ا.ت: مونا بعد تو گفت که بگی تو درست کردی
خدمتکار: اره خانم
ا.ت: برو بیرون
خدمتکار: باشه
از دید مامان کوک
نشسته بودم یه صدایی از اتاق ا.ت شنیدم سریع رفتم تا ا.ت افتاده رو زمین
م: ا.ت ا.ت
م: خدمتکارررر
خدمتکار: جانم خانم
م: امبولانس خبر کن سریع
خدمتکار: چشم
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۷k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.