یجی میشینه
یجی میشینه
_یه خورده دیگه صبح میشه نمیخای بخوابی؟
=نه...
_ببینم مطمئنی خوناشامی؟
=میخای دندون های نیشمو ببینی؟
_عامم...نه..نه.
=ببینم تو...واقعن کوک رو دوست داری؟
_اهم...خیلی زیاد
=نمیترسی بلای سرت بیاد خودتم میدونی دنیاتون خیلی باهم فرق داره
_ولی من کنارش حس امنتیتو دارم
=همم..که اینطور...فردا،،،،،بعده ازواج کوک تورو...
_میکشن...در جریانم
=من قراره تورو بکشم
_چ...چی....تو؟؟؟و..ولی تو گفتی که ما دوستیم
=خنده)شوخی بود باباااا
بهش لگد میزنی
_خیلی گاویییی
=خنده)
_من یه خورده میخابم خیلی خوابم میاد
=همم...بیا(کتشو میده)سردت میشه
_(کوت رو ازش میگیره)
=....خاهش میکنم
_هییی...دوستا که از هم تشکر نمیکنن
=خنده ی زیر)درسته،،،مادوستیم
_اهم
=اگه ما دوستیم...پس من باید ازت محافظت کنم؟؟
_فقط تو نه منم باید این کارو کنم،،،ولی چرا همچین سوالی میپرسی؟
=هیچی بگیر بخواب
_اکی
(چند ساعت بعد)
[بیونگ میاد تو،،،و تهیونگ با اشاره دستش میگه که ساکت شه]
=چیه چیمیخای؟(اروم،دره گوشش)
¿اقای جئون دستور دادن که شب یجی رو ببرید توی جنگلو بکشیدش...با این اسلحه(اسلحو رو بهش میده)و جسدش روهم ناپیدا کنید(دره گوشش)
=....باشه...تو برو بالا
¿یک ساعت دیگه خورشید غروب میکنه
=خیله خوب برو(کلن اروم حرف میزنن)
بیونگ میره
(شب)
(کوک ویدیو)
خونه زیاد شلوغ نشده بود ولی همه سرشون شلوغ بود
کوک میره پیش اجوما
+اجوما لطفن یه لحضه میای
$البته
+اجوما من امشب با یجی فرار میکنم
$چی؟؟؟کوک اینکار خیلی خطر ناکه
+چاره دیگه ای ندارم...لطفن یه کاری کن نبودم حس نشه،،،من با ماشین میرم
$کوک بیرون از جنگل برات خیلی سخته چطوری خون میخوری
+نگران نباش به اندازه ی کافی دارم تو خونم
$تهیونگ رو چی کار میکنی
+اون دیشب بهم گفت نمیخاد با ما بیاد بالا،،،اگرم اومد بیهوشش میکنم
$مواظب باشید
+باشه من دیگه میرم
لیسا میشنوه
پارت ۴۰
_یه خورده دیگه صبح میشه نمیخای بخوابی؟
=نه...
_ببینم مطمئنی خوناشامی؟
=میخای دندون های نیشمو ببینی؟
_عامم...نه..نه.
=ببینم تو...واقعن کوک رو دوست داری؟
_اهم...خیلی زیاد
=نمیترسی بلای سرت بیاد خودتم میدونی دنیاتون خیلی باهم فرق داره
_ولی من کنارش حس امنتیتو دارم
=همم..که اینطور...فردا،،،،،بعده ازواج کوک تورو...
_میکشن...در جریانم
=من قراره تورو بکشم
_چ...چی....تو؟؟؟و..ولی تو گفتی که ما دوستیم
=خنده)شوخی بود باباااا
بهش لگد میزنی
_خیلی گاویییی
=خنده)
_من یه خورده میخابم خیلی خوابم میاد
=همم...بیا(کتشو میده)سردت میشه
_(کوت رو ازش میگیره)
=....خاهش میکنم
_هییی...دوستا که از هم تشکر نمیکنن
=خنده ی زیر)درسته،،،مادوستیم
_اهم
=اگه ما دوستیم...پس من باید ازت محافظت کنم؟؟
_فقط تو نه منم باید این کارو کنم،،،ولی چرا همچین سوالی میپرسی؟
=هیچی بگیر بخواب
_اکی
(چند ساعت بعد)
[بیونگ میاد تو،،،و تهیونگ با اشاره دستش میگه که ساکت شه]
=چیه چیمیخای؟(اروم،دره گوشش)
¿اقای جئون دستور دادن که شب یجی رو ببرید توی جنگلو بکشیدش...با این اسلحه(اسلحو رو بهش میده)و جسدش روهم ناپیدا کنید(دره گوشش)
=....باشه...تو برو بالا
¿یک ساعت دیگه خورشید غروب میکنه
=خیله خوب برو(کلن اروم حرف میزنن)
بیونگ میره
(شب)
(کوک ویدیو)
خونه زیاد شلوغ نشده بود ولی همه سرشون شلوغ بود
کوک میره پیش اجوما
+اجوما لطفن یه لحضه میای
$البته
+اجوما من امشب با یجی فرار میکنم
$چی؟؟؟کوک اینکار خیلی خطر ناکه
+چاره دیگه ای ندارم...لطفن یه کاری کن نبودم حس نشه،،،من با ماشین میرم
$کوک بیرون از جنگل برات خیلی سخته چطوری خون میخوری
+نگران نباش به اندازه ی کافی دارم تو خونم
$تهیونگ رو چی کار میکنی
+اون دیشب بهم گفت نمیخاد با ما بیاد بالا،،،اگرم اومد بیهوشش میکنم
$مواظب باشید
+باشه من دیگه میرم
لیسا میشنوه
پارت ۴۰
۱۱.۴k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.