ات : هوی هوی من همتونو دوس دارم..همتون دوستای منین..نمیخو
ات : هوی هوی من همتونو دوس دارم..همتون دوستای منین..نمیخوام هیچ کدومتونو از دست بدم
پسرا :*لبخند*
*ات*
هوا تقریبا حالت مه رو گرفته بود..ولی خیلی قشنگ شده بود
ات : فرمانده مین..جونگ کوک..تهیونگ..جیمین..حتی هوسوک و فرمانده کیم...همتون برای من برادری کردین..لحظاتی که تنها بودم شما پیشم بودین
سوزی : فرمانده!
یونگی : هوم؟
سوزی : فرمانده..باید داخل قصر پناه بگیریم
یونگی : چی شده؟
سوزی : پیش بینی شد که باد شدیدی میوزه شاید...از بار قبلی شدیدتر باشه
یونگی : به فرمانده نیروی نظامی خبر بده بگو لشکرشو برای محافظت از مردم بفرسته..هوسوک تو هم برو نیروی اموزشی و ات رو پناه گاه ببر بقیه ما از قصر محافظت میکنیم
ات : فرمانده ولی منم میخوام بجنگم
یونگی : مسئله جنگ نیس..قرار نیس با هیولایی روبه رو بشیم.تو هم باید استراحت کنی..
ات : ب..باشه..
تا عصر هوسوک تمام نیروی اموزشی رو جمع کرد..
به شمشیرم که هان اونو بهم داده بود نگاه میکردم..اگه میدونستم که با فرمانده مین نمیجنگیدم
هوسوک : هی ات ناراحت نباش
ات : دلم میخواد بجنگم
هوسوک : جنگ از کجا اوردی فقد باده که میوزه و میره
ات : ولی من میخوام کمک کنم
هوسوک : خو من میخوام کمک کنم ولی فرمانده مین گف پیشت بمونم
ات : بروو..من میتونم از پس خودم بر بیام
هوسوک : نه..
ات : پوفففف
هوسوک : ات
ات : چیه..
هوسوک : چند روزه خیلی داری به خودت اسیب میزنی...اگه اینطور ادامه بدی دیگه نمیتونی بجنگی
ات : نمیخوام خودمو جلو فرمانده مین ضعیف جلوه بدم
هوسوک : ولی اگه ایمطور ادامه بدی تا لحظه مرگت ضعیف میمونی!
ات:...
هوسوک : ام...ب..ببخشید..دور از جونت
ات : اشکال نداره...حق با توعه
هوسوک :.....
ات :......
هوسوک : هنوز همونی*لبخند*
ات : هوم؟
هوسوک : از وقتی دیدمت...اصلا تغییر نکردی...هر اتفاقی بیوفته جلوی ضعفت وایمیسی...روزی ندیدم تو زندگیت نا امید بشی..
ات :.....
هوسوک : همینطور ادامه بده...دیدن یه زن جنگجو از دید یه مرد خیلی هیجان انگیزه...البته بعضی مردا
ات : بدم میاد از کسایی که میگن...زن فقد برای عشق ورزیدن خلق شده ، زن ها فقد برای اغواگری بوجود اومدن ، زن ها نمیتونن مقام بالا داشته باشن...شاید بخوام ارزوی برادر فرمانده مین رو به حقیقت تمام کنم...ولی هدف خودم چیه...خودم چی میخوام
هوسوک :*لبخند*
ات : میخوام به همه نشون بدم زن ها هم میتونن کارای حیرت انگیزی انجام بدن...اونم به قدرت رسیدنم
هوسوک : فایتینگ
ات :*خنده*
پسرا :*لبخند*
*ات*
هوا تقریبا حالت مه رو گرفته بود..ولی خیلی قشنگ شده بود
ات : فرمانده مین..جونگ کوک..تهیونگ..جیمین..حتی هوسوک و فرمانده کیم...همتون برای من برادری کردین..لحظاتی که تنها بودم شما پیشم بودین
سوزی : فرمانده!
یونگی : هوم؟
سوزی : فرمانده..باید داخل قصر پناه بگیریم
یونگی : چی شده؟
سوزی : پیش بینی شد که باد شدیدی میوزه شاید...از بار قبلی شدیدتر باشه
یونگی : به فرمانده نیروی نظامی خبر بده بگو لشکرشو برای محافظت از مردم بفرسته..هوسوک تو هم برو نیروی اموزشی و ات رو پناه گاه ببر بقیه ما از قصر محافظت میکنیم
ات : فرمانده ولی منم میخوام بجنگم
یونگی : مسئله جنگ نیس..قرار نیس با هیولایی روبه رو بشیم.تو هم باید استراحت کنی..
ات : ب..باشه..
تا عصر هوسوک تمام نیروی اموزشی رو جمع کرد..
به شمشیرم که هان اونو بهم داده بود نگاه میکردم..اگه میدونستم که با فرمانده مین نمیجنگیدم
هوسوک : هی ات ناراحت نباش
ات : دلم میخواد بجنگم
هوسوک : جنگ از کجا اوردی فقد باده که میوزه و میره
ات : ولی من میخوام کمک کنم
هوسوک : خو من میخوام کمک کنم ولی فرمانده مین گف پیشت بمونم
ات : بروو..من میتونم از پس خودم بر بیام
هوسوک : نه..
ات : پوفففف
هوسوک : ات
ات : چیه..
هوسوک : چند روزه خیلی داری به خودت اسیب میزنی...اگه اینطور ادامه بدی دیگه نمیتونی بجنگی
ات : نمیخوام خودمو جلو فرمانده مین ضعیف جلوه بدم
هوسوک : ولی اگه ایمطور ادامه بدی تا لحظه مرگت ضعیف میمونی!
ات:...
هوسوک : ام...ب..ببخشید..دور از جونت
ات : اشکال نداره...حق با توعه
هوسوک :.....
ات :......
هوسوک : هنوز همونی*لبخند*
ات : هوم؟
هوسوک : از وقتی دیدمت...اصلا تغییر نکردی...هر اتفاقی بیوفته جلوی ضعفت وایمیسی...روزی ندیدم تو زندگیت نا امید بشی..
ات :.....
هوسوک : همینطور ادامه بده...دیدن یه زن جنگجو از دید یه مرد خیلی هیجان انگیزه...البته بعضی مردا
ات : بدم میاد از کسایی که میگن...زن فقد برای عشق ورزیدن خلق شده ، زن ها فقد برای اغواگری بوجود اومدن ، زن ها نمیتونن مقام بالا داشته باشن...شاید بخوام ارزوی برادر فرمانده مین رو به حقیقت تمام کنم...ولی هدف خودم چیه...خودم چی میخوام
هوسوک :*لبخند*
ات : میخوام به همه نشون بدم زن ها هم میتونن کارای حیرت انگیزی انجام بدن...اونم به قدرت رسیدنم
هوسوک : فایتینگ
ات :*خنده*
۹۲.۵k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.