🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
🖤͟ج͟ا͟د͟ه͟ ͟ا͟ب͟ر͟ی͟ش͟م͟💜͟
part:⁹
تهیونگ : ماشین خورد به ۱.ت بلندش کردم رفتم بیمارستان کوک با چشای اشکی نگاهی اتاق عمل کرد برو به خانوادش زنگ بزن
کوک : زنگ زدم که یه پسر جوون برداشت
جان : خاهری ۱.ت چرا انقد دیر زنگ میزنی جوابمو نمیدی خرگوش کوچولو
کوک : ببخشید میشه بیاید بیمارستان .... قط کردم اشکام جاری شده بود من فقد خاستم اذیتش کنم
جان : رفتم دکتر که کوک دیدم یقش گرفتم عوضی ۱.ت کجاس چیکار کردی مرتیکه ( اربده گریه )
تهیونگ : تسادف کرد اروم باش
کوک : پنج ساعت گذشته بود که از اتاق اومد بیرو
دکتر : دختره حالش خوبه ولی بچه سقط شده
کوک : افتادم روی زمین خدارو شکر کردم که ۱.ت زندست رفتم توی اتاق دستای بی جونش گرفتم
جان : نگاهم به ۱.ت خورد یهو گوشیم زنگ خورد مامان بود جواب دادم با چیزی که شنیدم اشکام جاری شدم
.....
part:⁹
تهیونگ : ماشین خورد به ۱.ت بلندش کردم رفتم بیمارستان کوک با چشای اشکی نگاهی اتاق عمل کرد برو به خانوادش زنگ بزن
کوک : زنگ زدم که یه پسر جوون برداشت
جان : خاهری ۱.ت چرا انقد دیر زنگ میزنی جوابمو نمیدی خرگوش کوچولو
کوک : ببخشید میشه بیاید بیمارستان .... قط کردم اشکام جاری شده بود من فقد خاستم اذیتش کنم
جان : رفتم دکتر که کوک دیدم یقش گرفتم عوضی ۱.ت کجاس چیکار کردی مرتیکه ( اربده گریه )
تهیونگ : تسادف کرد اروم باش
کوک : پنج ساعت گذشته بود که از اتاق اومد بیرو
دکتر : دختره حالش خوبه ولی بچه سقط شده
کوک : افتادم روی زمین خدارو شکر کردم که ۱.ت زندست رفتم توی اتاق دستای بی جونش گرفتم
جان : نگاهم به ۱.ت خورد یهو گوشیم زنگ خورد مامان بود جواب دادم با چیزی که شنیدم اشکام جاری شدم
.....
۲۷.۳k
۲۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.