رمان اجبار شیرین
#رمان_اجبار_شیرین
#پارت_بیست_نهم
بهار : یه بارکی بگید منم این جا شلغمم
+ شلغم نیستی چغندری
بهار : مرگ بیشعور
لبخندی بهش زدم که
که همون لحظه شماره پروازشون رو گفتند و دانیارم برای چهارسال ازم دور شد
ترنج : دلارام جان عزیزم سه ساعته به کجا زل زدی رفتن دیگه بیا بریم
با حرف ترنج به خودم اومدم و حرکت کردم به سمت در خروجی فرودگاه
*****************************
خواب بودم که گوشیم به صدا دراومد
+ هان ؟ چیه ترنج
ترنج : مرگو هان بیشعور پاشو بیا خونمون کارت دارم
+ باش ۱۰ مین دیگه اون جام
ترنج : فعلا
+ فعلا
مانتو قرمزم رو با شلوار سفیدم از داخل کمد بیرون کشیدم نگاهی بهشون کردم چقدر من این مانتو شلوارم رو دوست دارم پارسال عید با ترنج باهم ست کردیم
مانتو شلوار رو گذاشتم رو تخت و سمت سرویس اتاقم رفتم سریع ابی به صورتم زدم و روبروی میز ارایشم ایستادم فقط یه رژ جیگری به لبام زدم و سریع اماده شدم
از پله ها به سمت پایین سرازیر شدم که همون لحظه مامان وارد خونه شد
مامان : کجا دلارام؟؟
+ میرم خونه ترنج اینا
مامان : باشه شب زود بیا مهمون داریم
+ باشه خدافرز
سوار بی ام دبلیو بابا شدم چون که ماشین خودم دست بابا بود
سریع به سمت مقصد حرکت کرد
★★★★★★★★★
+ اللهی خدا بکشتت ترنج که نمیزاری من نیم ساعت بخوابم
ترنج : خفشو فقط دلی کار خیلی واجبی دارم
+ بنال خب |:
ترنج : یادته اون روز که چهارتایی باهم رفتی بیرون لباس بخریم بعد مهمون پروانه رفتیم بستنی خوردیم
+ خب چه ربطی داشت😐😶
ترنج : یادته که یه پسره ای خیلی نگام میکرد
+ خب !!!
ترنج : مرگو خب بیشعور گاو چند شب پیش اومدن خواستگاری بعد جواب رد دادم
+ خب!!!!
با حرفم یکی محکم زد پس کلم و گفت
ترنج :وای که چقدر تو خری
+ خب الا که چی یارو ازت خوشش اومده خواستگاری کرده گفتی نه این ك چیز مهمی نی منو کشوندی این جا :/
ترنج : اره تا این جا چیز مهمی نیس ولی امروز رفته بودم چیزی بخرم دیدمش بهم گفت یا بهم جواب مثبت میدی یا بی ابروت میکنم
+ یعنی چی ، چی میگی ترنج
ترنج : توکه میدونی منو امین پسر خالت همو دوست داریم چند باری هم باهم بیرون رفتیم مثل اینکه تعقیبمون کرده و الان میگه یا زنم میشی یا بی ابروت میکنم
+ وای نه ، ترنج تو چیکار کردی
ترنج : دلی میگی چیکار کنم؟
+ پاشو پاشو اماده شو بریم خونه ما خونه نباشی اون جا یه خاکی تو سرمون میکنیم
ترنج : باشه پس تو برو پایین ماشینو روشن کن من زود میام
+ باشه فقط عجله کن
*ترنج*
ترنج : ترانه ترانه
ترانه : ها چی میگی
ترنج : سریع یه دست لباس واسم اماده کن من الا میام میخوام بپوشم
ترانه : باشه الا
#پارت_بیست_نهم
بهار : یه بارکی بگید منم این جا شلغمم
+ شلغم نیستی چغندری
بهار : مرگ بیشعور
لبخندی بهش زدم که
که همون لحظه شماره پروازشون رو گفتند و دانیارم برای چهارسال ازم دور شد
ترنج : دلارام جان عزیزم سه ساعته به کجا زل زدی رفتن دیگه بیا بریم
با حرف ترنج به خودم اومدم و حرکت کردم به سمت در خروجی فرودگاه
*****************************
خواب بودم که گوشیم به صدا دراومد
+ هان ؟ چیه ترنج
ترنج : مرگو هان بیشعور پاشو بیا خونمون کارت دارم
+ باش ۱۰ مین دیگه اون جام
ترنج : فعلا
+ فعلا
مانتو قرمزم رو با شلوار سفیدم از داخل کمد بیرون کشیدم نگاهی بهشون کردم چقدر من این مانتو شلوارم رو دوست دارم پارسال عید با ترنج باهم ست کردیم
مانتو شلوار رو گذاشتم رو تخت و سمت سرویس اتاقم رفتم سریع ابی به صورتم زدم و روبروی میز ارایشم ایستادم فقط یه رژ جیگری به لبام زدم و سریع اماده شدم
از پله ها به سمت پایین سرازیر شدم که همون لحظه مامان وارد خونه شد
مامان : کجا دلارام؟؟
+ میرم خونه ترنج اینا
مامان : باشه شب زود بیا مهمون داریم
+ باشه خدافرز
سوار بی ام دبلیو بابا شدم چون که ماشین خودم دست بابا بود
سریع به سمت مقصد حرکت کرد
★★★★★★★★★
+ اللهی خدا بکشتت ترنج که نمیزاری من نیم ساعت بخوابم
ترنج : خفشو فقط دلی کار خیلی واجبی دارم
+ بنال خب |:
ترنج : یادته اون روز که چهارتایی باهم رفتی بیرون لباس بخریم بعد مهمون پروانه رفتیم بستنی خوردیم
+ خب چه ربطی داشت😐😶
ترنج : یادته که یه پسره ای خیلی نگام میکرد
+ خب !!!
ترنج : مرگو خب بیشعور گاو چند شب پیش اومدن خواستگاری بعد جواب رد دادم
+ خب!!!!
با حرفم یکی محکم زد پس کلم و گفت
ترنج :وای که چقدر تو خری
+ خب الا که چی یارو ازت خوشش اومده خواستگاری کرده گفتی نه این ك چیز مهمی نی منو کشوندی این جا :/
ترنج : اره تا این جا چیز مهمی نیس ولی امروز رفته بودم چیزی بخرم دیدمش بهم گفت یا بهم جواب مثبت میدی یا بی ابروت میکنم
+ یعنی چی ، چی میگی ترنج
ترنج : توکه میدونی منو امین پسر خالت همو دوست داریم چند باری هم باهم بیرون رفتیم مثل اینکه تعقیبمون کرده و الان میگه یا زنم میشی یا بی ابروت میکنم
+ وای نه ، ترنج تو چیکار کردی
ترنج : دلی میگی چیکار کنم؟
+ پاشو پاشو اماده شو بریم خونه ما خونه نباشی اون جا یه خاکی تو سرمون میکنیم
ترنج : باشه پس تو برو پایین ماشینو روشن کن من زود میام
+ باشه فقط عجله کن
*ترنج*
ترنج : ترانه ترانه
ترانه : ها چی میگی
ترنج : سریع یه دست لباس واسم اماده کن من الا میام میخوام بپوشم
ترانه : باشه الا
۵.۹k
۲۶ آبان ۱۳۹۹
comments (۱)
no_comment