عشقباطعمتلخ part

#عشق_باطعم_تلخ #part76

کلی حرف زدیم؛ از شهرزاد نامرد پرسیدم گفت رفته طرح قرار هفته آینده بیاد، سمانه گفت که شهرزاد خیلی پیگیرم بوده وقتی نبودم، خیلی ناراحت بوده و در به در دنبالم گشتن (حتی پرهام )، دلم خیلی براشون سوخت من چی فکر می‌کردم، فکر کردم این‌ها نامردن من رفتم عین خیالشون نبوده.
شمار شهرزاد توی گوشیم داشتم، رفتم حیاط بیمارستان روی صندلی‌های زنگ زده نسشتم، همیشه با روپوش یادم می‌رفت، روی این صندلی‌ها می‌نشستم شهرزادم قهقهه می‌زد که امروز نمی‌تونم از روی صندلی استیشن بلند شم که پشتم زنگیه. آسمون ابری حس خوبی بهم می‌داد، بنظرم تنفس توی هوای ابری و بعد بارون بهترین حس دنیاست اصلاً حس طراوت می‌گیریم.
شماره شهرزاد روی گرفتم بعد از چند بوق برداشت،
دور و برش خیلی شلوغ بود.
با صدای بلندی داد زد:
- الو، چرا حرف نمی‌زنی؟
لبخندی زدم چه‌قدر دلم برای صداش تنگ شده بود؛ ولی جرأت نداشتم به شهرزاد بگم کجام، چون اون اگه از دهنش می‌پرید به مامانش می‌گفت، مامانش صد‌در‌صد به مامانم خبر می‌داد.
- حرف نمی‌زنی قطع می‌کنم.
- سلام دیوونه!
یه لحظه چیزی نگفت...
- آنا؟
خندیدم که جیغی زد، گوشی از کنار گوشم کنار بردم.
- وای باورم نمی‌شه، خودِ آنا کچلی! کدوم گوری بودی؟ عوضی دلم برات تنگ شده بود حسابی!
- نفس بکش خواهر!
- وای آنا اگه بدونی چه‌قدر خوشحالم، کدوم گوری بیام ببینمت.
- منم خوشحالم، فقط فعلاً نمی‌تونم بگم.
داشت پشت تلفن جواب یکی رو می‌داد.
- آنا باهام درتماس باش، منم همین هفته دیگه کم‌کم میام.
- عزیزم به کارات برس، من دیگه هستم مواظب خودت باش، فعلا!
- بای.
تماس رو قطع کردم حیف بود توی این هوا، نفس عمیق نکشم چشم‌هام رو بستم نفس تازه‌ای به ریه‌هام دادم، عاشق فصل بهار بودم.
با صدای برگشتم عقب که محکم خوردم به سینه پرهام، این با تصادف فرمون ماشین رفته توی کلش دیوونه شده.
- فرمون اثر کرده؟
با تعجب اخم کرد.
- فرمون چی؟!
به سرش اشاره کردم.
- واقعاً خل شدی.

ادامه در کامنت
دیدگاه ها (۷)

#عشق_باطعم_تلخ #part77کلافه دستش رو کشید روی موهاش...- چون ک...

#عشق_باطعم_تلخ #part78زیر چشمی نگاهم کرد...- باید تظاهر به ع...

#عشق_باطعم_تلخ #part75خاله پریا با عصبانیت دست آیناز رو کشید...

#عشق_باطعم_تلخ #part74 «آنا»گوشیم رو روشن کردم چندتا میس‌کا...

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

وانشات اینوماکی//پارت ۳

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط