نبض من
#نبضمن
#part7
ته إما رو با خودش برد بیرون باهم سوار ماشین شد إما میخواست کمربندشو ببنده ولی کمربند انگار گیر کرده بود ته متوجه موضوع شد إما رو به صندلی تکیه داد کمربند رو گرفت و بست دست به کمر إما خورد که باعث شد إما معذب شه
+ممنونم
ته لبخند محوی زد و شروع کرد به حرکت کردن هین راه ته دستشو سمت داشبرد ماشین برد و بازش کرد که توش شکلات لواشک بود
+دوست دختر داری؟
×چطور؟
+آخه چرا یه مرد باید اینا تو ماشینش باشه
×عا بیخیال من اینارو نشون دادم تو برشون داری
+واقعا؟
×بله
إما از بین اون چندتا چیز خوشمزه یه لواشک برداشت با ذوقی اون لواشک و برداشت و شروع کرد به خوردن خدایه من این بچه داشت ته رو دیوونه میکرد و خودش متوجه نبود
×خوب کوچولو بستنی دوست داری؟
+بله دوست دارم
×میشه انقدر باهام رسمی حرف نزنی احساس میکنم راحت نیستی
+نه نه اینطور نیست مشکل از خودمه با کسی راحت نیستم
×از الان به بعد راحت باش فهمیدی؟
+ا اعوم
اون دوتا بلاخره رسیدن بستنی فروشی إما یه بستنی توت فرنگی خواست و ته هم بستنی شکلاتی روبه رو هم نشستن إما بستنی آروم آروم میخورد
+بابت بستنی ممنونم ته تهی
ته یه لحظه خشکش زد ته تهی هیچکس تا حالا جرعتشو نداشت بهش همچین لقبایه لوسی بده إما بستنیشو کامل خورد
×بیرون منتظر بمون تا بیام
+باشه
إما بیرون منتظر موند دستاشو به هم گره زده بود که یهو دو نفر رفتن سمتش
....چه لیدی زیبایی یه شب باهامون جور میشی
+چی میخواید ازم (ترسیده)
إما روشو اونور کرد که اون یکی اومد جلو
.....ناز میکنی خانوم کوچولو
+دست از سرم بردارید(بغض)
اون دوتا دو طرف بازو إما رو گرفتن که صدای از پشت سرشون اومد
#part7
ته إما رو با خودش برد بیرون باهم سوار ماشین شد إما میخواست کمربندشو ببنده ولی کمربند انگار گیر کرده بود ته متوجه موضوع شد إما رو به صندلی تکیه داد کمربند رو گرفت و بست دست به کمر إما خورد که باعث شد إما معذب شه
+ممنونم
ته لبخند محوی زد و شروع کرد به حرکت کردن هین راه ته دستشو سمت داشبرد ماشین برد و بازش کرد که توش شکلات لواشک بود
+دوست دختر داری؟
×چطور؟
+آخه چرا یه مرد باید اینا تو ماشینش باشه
×عا بیخیال من اینارو نشون دادم تو برشون داری
+واقعا؟
×بله
إما از بین اون چندتا چیز خوشمزه یه لواشک برداشت با ذوقی اون لواشک و برداشت و شروع کرد به خوردن خدایه من این بچه داشت ته رو دیوونه میکرد و خودش متوجه نبود
×خوب کوچولو بستنی دوست داری؟
+بله دوست دارم
×میشه انقدر باهام رسمی حرف نزنی احساس میکنم راحت نیستی
+نه نه اینطور نیست مشکل از خودمه با کسی راحت نیستم
×از الان به بعد راحت باش فهمیدی؟
+ا اعوم
اون دوتا بلاخره رسیدن بستنی فروشی إما یه بستنی توت فرنگی خواست و ته هم بستنی شکلاتی روبه رو هم نشستن إما بستنی آروم آروم میخورد
+بابت بستنی ممنونم ته تهی
ته یه لحظه خشکش زد ته تهی هیچکس تا حالا جرعتشو نداشت بهش همچین لقبایه لوسی بده إما بستنیشو کامل خورد
×بیرون منتظر بمون تا بیام
+باشه
إما بیرون منتظر موند دستاشو به هم گره زده بود که یهو دو نفر رفتن سمتش
....چه لیدی زیبایی یه شب باهامون جور میشی
+چی میخواید ازم (ترسیده)
إما روشو اونور کرد که اون یکی اومد جلو
.....ناز میکنی خانوم کوچولو
+دست از سرم بردارید(بغض)
اون دوتا دو طرف بازو إما رو گرفتن که صدای از پشت سرشون اومد
۴.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.