فرشته کوچولو من
فرشته کوچولو من
پارت ۱۲۴
[ویو هارین]
داشتم با هاجون حرف می زدم
هاجون فقط می خندید...
که جونگ کوک اومد
هارین: دیگه من برم....از دیدنت خوشحال شدم پیر مرد جذاب
با خنده گفت
هاجون: منم همین طور....
خواستم برم که جونگ کوک مچ دستم گرفت
جونگ کوک: کجا
پوکر نگاهش کردم
خواستم دستم از دستش آزاد کنم
ولی محکم گرفته بود
هارین: دستم ول کن...
اصلأ اهمیت نداد
خیلی آروم گفت
جونگ کوک: همراهم بیا...اگه خودم بخوام ببرمت همه میبینن...
و ادامه داد
جونگ کوک: همه ببینن....بد نمیشه ؟
چیزی نگفت جلو راه افتاد
وقتی دید دنبالش نمی رم
خیلی قشنگ فهموند اگه دنبالش نرم آبرو ریزی میشه
دنبالش رفتم که
کلی پله بالا رفتم
به یک اتاق کار رسیدیم
ساکت بود ...خودش رفت داخل منم رفتم...در قفل کرد
اتاق تقریباً تاریک... با یک بالکن بزرگ بود
یهو دستش دور کمرم حلقه کرد
و محکم به خودش چسبوندم
جونگ کوک: بدجور دلتنگ عطر تنت بودم
پارت ۱۲۴
[ویو هارین]
داشتم با هاجون حرف می زدم
هاجون فقط می خندید...
که جونگ کوک اومد
هارین: دیگه من برم....از دیدنت خوشحال شدم پیر مرد جذاب
با خنده گفت
هاجون: منم همین طور....
خواستم برم که جونگ کوک مچ دستم گرفت
جونگ کوک: کجا
پوکر نگاهش کردم
خواستم دستم از دستش آزاد کنم
ولی محکم گرفته بود
هارین: دستم ول کن...
اصلأ اهمیت نداد
خیلی آروم گفت
جونگ کوک: همراهم بیا...اگه خودم بخوام ببرمت همه میبینن...
و ادامه داد
جونگ کوک: همه ببینن....بد نمیشه ؟
چیزی نگفت جلو راه افتاد
وقتی دید دنبالش نمی رم
خیلی قشنگ فهموند اگه دنبالش نرم آبرو ریزی میشه
دنبالش رفتم که
کلی پله بالا رفتم
به یک اتاق کار رسیدیم
ساکت بود ...خودش رفت داخل منم رفتم...در قفل کرد
اتاق تقریباً تاریک... با یک بالکن بزرگ بود
یهو دستش دور کمرم حلقه کرد
و محکم به خودش چسبوندم
جونگ کوک: بدجور دلتنگ عطر تنت بودم
- ۱۲.۸k
- ۰۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط