جمین بود
جمین بود
نمیدونم برای چی زنگ زده من که همین دو دقیقه پیش باهاش حرف زدم.
تهیونگ الو جیمین اتفاقی افتاده؟
جیمین سلام نه
تهیونگ آخه نه که دوباره زنگ زدی نگران شدم
جیمین نه میخواستم بگم من فردا ظهر میام کره
تهیونگ واقعا چه خوب
جیمین اما چند تا از همکارای که از شرکت ژاپن ان قراره بیان نمیخوام چیزی کم باشه
تهیونگ باشه به آجوما میگم همه چیو درست کنه
جیمین ممنون......فعلا
تهیونگ فعلا
.............
جونکوک کی بود
تهیونگ جیمین
جونکوک واقعا چیکار داشت
تهیونگ فردا میاد کره
ات واقعا؟!
تهیونگ آره
راستی آجوما فردا ظهر مهمون داریم نمیخوام چیزی کم باشه و حوصله تنبيه ندارم
اجوما چشم پسرم حواسم به همه چی هست
تهیونگ ممنون
ویو ات
تازه خوشحال بودم هم جونکوک و هم تهیونگ باهام خوب بودن
حالا که جیمین اومده
بازهم استرس.....
نگرانی.....
شکنجه.....
دعوا.......
همه ی اینا قرار بود جلوی چشمم برام اتفاق بیوفته
دلم نمیخواست فردا بشه
دلم نمیخواست جیمین بیاد
با هر جور و اتفاقی شده خودمو به خواب سپردم............
فلش بک به فردا صبح
چشمامو باز کنم
سریعا به ساعت نگاه کردم هنوز ۹ صبح بود
گفتش برای ناهار پس حتما ساعت ۱۴ میاد
زمان زیادی نبود تا بیاد رفتم دسشویی و لباس نسبتا کیوتی پوشیده بودم
رفتم پایین که دیدم دوتاشون دارن صبحونه میخورن
ات سلام صبح بخیر
تهیونگ و جونکوک سلام
تهیونگ بیا صبحونه
ویو تهیونگ
با لباس خیلی کیوت اومد پایین تو صبحونه بخوره
قند تو سنگ آب میشد چه برسه من
اما مثل همیشه نبود
نگران .مضطرب
و من دلیل همه اینا را میدونم جیمین
درسته جیمین عصبیه و خیلی سرد ولی مطمئنم همون جور که من نتونستم سرش داد بزنم
اونم نمیتونه
.......
تهیونگ من برم دنبال جیمین
ات آنقدر زود
تهیونگ دوس نداری برم
البته اگه بخوای می تونم بهش بگم چند روز دیگه بیاد
ات واقعا با ذوق
تهیونگ آره
فقط
ات فقط چی
تهیونگ اونوقت هممون رو باهم بع یه صورت جر میده
جونکوک که لقمه تو دهنش بود هم سرفه میکرد و میخندید
و ات هم یه اخم کیوت به خودش گرفت
آخه بشر اینقدر کیوت
ات خیلی بد جنسی
تهیونگ میدونم ....
من دیگه برم
ات فعلا
جونکوک فعلا
فلش بک به ساعت ۱۴
ویو ات
خیلی نگران بودم
البته تو کارای آجوما هم کمک کردم
رفتم اتاقم و لباسمو پوشیدم
یه لباس مجلسی صورتی با کفش پاشنه دار قهوه ای
لباسم خیلی باز نبود معمولی بود
یه عطر شکلاتی زدمو یه آرایش لایت کردم
میخواستم برم پایین که صدایی اومد فهمیدم که رسیدن
حدود سه چهار تا ماشین اومدن تو
سریع رفتم پایین هم آجوما هم جونکوک و صدا کردن که بریم استقبالشون
اجوما درو باز کرد که اول جیمین اومد تو خوشتیب شده البته بود ولی با کت و شلوار مشکی با کروات قرمز یه محشر دیگه ای بود
ادامش تو کامنت
نمیدونم برای چی زنگ زده من که همین دو دقیقه پیش باهاش حرف زدم.
تهیونگ الو جیمین اتفاقی افتاده؟
جیمین سلام نه
تهیونگ آخه نه که دوباره زنگ زدی نگران شدم
جیمین نه میخواستم بگم من فردا ظهر میام کره
تهیونگ واقعا چه خوب
جیمین اما چند تا از همکارای که از شرکت ژاپن ان قراره بیان نمیخوام چیزی کم باشه
تهیونگ باشه به آجوما میگم همه چیو درست کنه
جیمین ممنون......فعلا
تهیونگ فعلا
.............
جونکوک کی بود
تهیونگ جیمین
جونکوک واقعا چیکار داشت
تهیونگ فردا میاد کره
ات واقعا؟!
تهیونگ آره
راستی آجوما فردا ظهر مهمون داریم نمیخوام چیزی کم باشه و حوصله تنبيه ندارم
اجوما چشم پسرم حواسم به همه چی هست
تهیونگ ممنون
ویو ات
تازه خوشحال بودم هم جونکوک و هم تهیونگ باهام خوب بودن
حالا که جیمین اومده
بازهم استرس.....
نگرانی.....
شکنجه.....
دعوا.......
همه ی اینا قرار بود جلوی چشمم برام اتفاق بیوفته
دلم نمیخواست فردا بشه
دلم نمیخواست جیمین بیاد
با هر جور و اتفاقی شده خودمو به خواب سپردم............
فلش بک به فردا صبح
چشمامو باز کنم
سریعا به ساعت نگاه کردم هنوز ۹ صبح بود
گفتش برای ناهار پس حتما ساعت ۱۴ میاد
زمان زیادی نبود تا بیاد رفتم دسشویی و لباس نسبتا کیوتی پوشیده بودم
رفتم پایین که دیدم دوتاشون دارن صبحونه میخورن
ات سلام صبح بخیر
تهیونگ و جونکوک سلام
تهیونگ بیا صبحونه
ویو تهیونگ
با لباس خیلی کیوت اومد پایین تو صبحونه بخوره
قند تو سنگ آب میشد چه برسه من
اما مثل همیشه نبود
نگران .مضطرب
و من دلیل همه اینا را میدونم جیمین
درسته جیمین عصبیه و خیلی سرد ولی مطمئنم همون جور که من نتونستم سرش داد بزنم
اونم نمیتونه
.......
تهیونگ من برم دنبال جیمین
ات آنقدر زود
تهیونگ دوس نداری برم
البته اگه بخوای می تونم بهش بگم چند روز دیگه بیاد
ات واقعا با ذوق
تهیونگ آره
فقط
ات فقط چی
تهیونگ اونوقت هممون رو باهم بع یه صورت جر میده
جونکوک که لقمه تو دهنش بود هم سرفه میکرد و میخندید
و ات هم یه اخم کیوت به خودش گرفت
آخه بشر اینقدر کیوت
ات خیلی بد جنسی
تهیونگ میدونم ....
من دیگه برم
ات فعلا
جونکوک فعلا
فلش بک به ساعت ۱۴
ویو ات
خیلی نگران بودم
البته تو کارای آجوما هم کمک کردم
رفتم اتاقم و لباسمو پوشیدم
یه لباس مجلسی صورتی با کفش پاشنه دار قهوه ای
لباسم خیلی باز نبود معمولی بود
یه عطر شکلاتی زدمو یه آرایش لایت کردم
میخواستم برم پایین که صدایی اومد فهمیدم که رسیدن
حدود سه چهار تا ماشین اومدن تو
سریع رفتم پایین هم آجوما هم جونکوک و صدا کردن که بریم استقبالشون
اجوما درو باز کرد که اول جیمین اومد تو خوشتیب شده البته بود ولی با کت و شلوار مشکی با کروات قرمز یه محشر دیگه ای بود
ادامش تو کامنت
۱۴.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.