زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_36
دیانا _ صبح شد چه زود نه من و زود بیدار شدم نه دیشب ارسللا نذاشت بخوابم
اَه لالا دارم
میخواستم زود برم خونه ارسلان شون
رفتم حموم دوباره
وبعد شروع کردم به اریشی دلربا ولی کم بعدشم سوئیت مخمل کوبمو پوشیدم با شلوار تنگ مشکی و پوتین هام و موهامم از بالا بستم و و سالمو انداختم 8 صبح بود میخواستم ثابت کنم سحر خیزم
رفتم بیرون اتاقم
مامان دیانا _چه عجب دیانا خواب میبینم 8 صبحه تو بیداری کجا دخترم
دیانا _مامان باید برم شرکت دیگه خداحافظ 😘 تا شب اونجام
مامان دیانا _باشه دخترم پدرت صبح رفت به دیدن یکی از دوستانش
دیانا _ مکث کردم
هاااا نکنه رفته اونجاااا 😱
مامان دیانا _ چیشد دختر
دیانا _ هیچی بوس مامان خداحافظ
رفتم رسیدم خونه ارسلان شون
قبلش رفته بودم شلکلا ت فروشی شکلات خریدم با گل
رفتم که صدایی پیش گوشم گفت بیا اینجا دیانا
ارسلان بود
دیانا _عه ارسلان چی شده
ارسلان _بابات اومده
دیانا_وویی
ارسلان _اشکال نداره به بابام گفتم بیا یگبریم اتاق من اونور باغه
دیانا _باشه بریم
ارسلان _راستی عشقم جقدر دلم تنگ شده بود برات خدااا حسابی باید ماچت کنم در ضمن چقدم که خوشمل شدی 😎
دیانا _☺️☺️☺️☺️☺️ بریم من گشنمه
ارسلان _رفتیم اتاقم صبحونه رو خوردیم و حرفیدیم بعد با رفتن پدر دیانا نا رفتیم خونه
بابای ارسلان _دیانا کو
دیانا -_سلام
بابای ارسلان _سلام عزیزم خوبی دخترم
دیانا _مرسی اینم شیرینی و گل
بابای ارسلان _ببین دست قضا چیکار کرد فهمیدیم دوستین همو پیدا کردیم با پدرت
دیانا _واقعا
بابای ارسلان _بله امشب اونجا دعوتیم
دیانا _وای چه عالی
دیانا _کلی گپ زدیم و کیف کردیم
تا بعد از ظهر
ممد _اون پسره کیه اخه
نیومده کلی پیش دایی خودشیرینی کرد 😩😫
میدونم چیکار کنم همون کاری که با پسر عموی دیانا کردم با پول میخرمش نشدم خلاصش میکنم 👿
کسی جرئت نداره به غیر خودم من کنار دیانا باشه
دیانا _خب بریم دیگه باباجان
رفتیم با ارسلان و باباش خونمون
مامان دیانا _سلام خوش اومدین
ارسلان و باباش _ممنون
بابا دیانا_سلام
رفیق قشنگم 😂😂😂😂
خوش اومدید بیاید تو
ارسلان _😂
بابای ارسلان _چشمممم
مامان دیانا _تو چیکار میکنی با اینا
دیانا _من خب شرکت بودم با آقا ارسلان اومدم
مامان دیانا _ اها 👀👀
چقد پسره برازنده خوشگله
دیانا _دیگه دیگه
مامان دیانا_مامانش کو
دیانا _ترکیه
مامان دیانا _دیدیش؟ تو رو دوست داره
دیانا _ارههه 😂😂😂😂
مامان دیانا _بیا این چایی هارو ببر
دیانا _اوکی
بردم و کای ارسلان چشمک زد برام 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😌😌😌😌😌 شامو چیدم و بابای ارسلان هی تعریف میکرد هی تعریف میکرد
بابامم میگفت دختره منه کلا
کیف کردم ارسلان بچم مظلوم بود خجالت میکشید و سر پایین بود 😂😂😂😂😂😂
رفتن بعد شام و ما هم خوابیدیم
فردا صبح
......... گذشت
فردا بعد ظهر
دیانا _از صب خونشون بودم با ارسلان فیلم دیدیم و گل گفتیم خندیدیم و کیفیدیم
ارسلان _عشقم بیا بریم یه جا لطفا نپرس تا برسیم باشه
دیانا _باشه (کنجکاو شدم)
ارسلان _ دستشو تو دستام قفل کردمو با هم سوار ماشین شدیم آهنگ تنها دوم شخص مفرد منی پلی مردم و دیانا استوری گرفت
من برای دیانا میخوندم اونم نگاهم میکرد و لبخند میزد
خوب دیگه تاریک شده بود بردمش یه جایی
دیانا _ارسلان اینجا کجاست
ارسلان _بیا قشنگم درو باز کردم دیانا
اینقد خوشحال شد دهنش باز موند
دیانا _واییی ارسلان
ممرسی عزیزم وای چقدر اینجا رمانتیک
ارسلان _بیا عزیزم بیا اینجا بشینیم
دیانا _باشه نشستیم و از هیجان دهنم سرویس شد خیلی ارسلان و دوست داشتم عاشقش بودم به آهنگی که تو پیانو پخش میشد گوش میکردم یکی داشت پیانو میزد
ارسلان _ بلند شدمو آروم از کنار دیانا رفتم و پیانو زدم دیانا منو که دید حس کردم تو چشاش دوتا قلب به وجود اومد
با عشق برای دیانا پیانو میزدم
دیانا _آخ ازسلاانم 🥺😍پیانو میزنه
بلند شدم رفتم پیشش و پشت شونه هاش و سرمو گذاشتم رو شونه هاش
ساز تموم شد منم از رو شونه ارسلان بلند شدم
ارسلان _ دیانا عزیزم ولینتاینت مبارک خیلی دوستت دارم خیلی عاشقتم و نفسمی
دیانا _🥺🥺🥺🥺
ارسلان _ دیانا میخوام یه چیزی بهت بگم خیلی ازین میترسم ولی میگم
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
ادامه دارد ♥️
#پارت_36
دیانا _ صبح شد چه زود نه من و زود بیدار شدم نه دیشب ارسللا نذاشت بخوابم
اَه لالا دارم
میخواستم زود برم خونه ارسلان شون
رفتم حموم دوباره
وبعد شروع کردم به اریشی دلربا ولی کم بعدشم سوئیت مخمل کوبمو پوشیدم با شلوار تنگ مشکی و پوتین هام و موهامم از بالا بستم و و سالمو انداختم 8 صبح بود میخواستم ثابت کنم سحر خیزم
رفتم بیرون اتاقم
مامان دیانا _چه عجب دیانا خواب میبینم 8 صبحه تو بیداری کجا دخترم
دیانا _مامان باید برم شرکت دیگه خداحافظ 😘 تا شب اونجام
مامان دیانا _باشه دخترم پدرت صبح رفت به دیدن یکی از دوستانش
دیانا _ مکث کردم
هاااا نکنه رفته اونجاااا 😱
مامان دیانا _ چیشد دختر
دیانا _ هیچی بوس مامان خداحافظ
رفتم رسیدم خونه ارسلان شون
قبلش رفته بودم شلکلا ت فروشی شکلات خریدم با گل
رفتم که صدایی پیش گوشم گفت بیا اینجا دیانا
ارسلان بود
دیانا _عه ارسلان چی شده
ارسلان _بابات اومده
دیانا_وویی
ارسلان _اشکال نداره به بابام گفتم بیا یگبریم اتاق من اونور باغه
دیانا _باشه بریم
ارسلان _راستی عشقم جقدر دلم تنگ شده بود برات خدااا حسابی باید ماچت کنم در ضمن چقدم که خوشمل شدی 😎
دیانا _☺️☺️☺️☺️☺️ بریم من گشنمه
ارسلان _رفتیم اتاقم صبحونه رو خوردیم و حرفیدیم بعد با رفتن پدر دیانا نا رفتیم خونه
بابای ارسلان _دیانا کو
دیانا -_سلام
بابای ارسلان _سلام عزیزم خوبی دخترم
دیانا _مرسی اینم شیرینی و گل
بابای ارسلان _ببین دست قضا چیکار کرد فهمیدیم دوستین همو پیدا کردیم با پدرت
دیانا _واقعا
بابای ارسلان _بله امشب اونجا دعوتیم
دیانا _وای چه عالی
دیانا _کلی گپ زدیم و کیف کردیم
تا بعد از ظهر
ممد _اون پسره کیه اخه
نیومده کلی پیش دایی خودشیرینی کرد 😩😫
میدونم چیکار کنم همون کاری که با پسر عموی دیانا کردم با پول میخرمش نشدم خلاصش میکنم 👿
کسی جرئت نداره به غیر خودم من کنار دیانا باشه
دیانا _خب بریم دیگه باباجان
رفتیم با ارسلان و باباش خونمون
مامان دیانا _سلام خوش اومدین
ارسلان و باباش _ممنون
بابا دیانا_سلام
رفیق قشنگم 😂😂😂😂
خوش اومدید بیاید تو
ارسلان _😂
بابای ارسلان _چشمممم
مامان دیانا _تو چیکار میکنی با اینا
دیانا _من خب شرکت بودم با آقا ارسلان اومدم
مامان دیانا _ اها 👀👀
چقد پسره برازنده خوشگله
دیانا _دیگه دیگه
مامان دیانا_مامانش کو
دیانا _ترکیه
مامان دیانا _دیدیش؟ تو رو دوست داره
دیانا _ارههه 😂😂😂😂
مامان دیانا _بیا این چایی هارو ببر
دیانا _اوکی
بردم و کای ارسلان چشمک زد برام 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😌😌😌😌😌 شامو چیدم و بابای ارسلان هی تعریف میکرد هی تعریف میکرد
بابامم میگفت دختره منه کلا
کیف کردم ارسلان بچم مظلوم بود خجالت میکشید و سر پایین بود 😂😂😂😂😂😂
رفتن بعد شام و ما هم خوابیدیم
فردا صبح
......... گذشت
فردا بعد ظهر
دیانا _از صب خونشون بودم با ارسلان فیلم دیدیم و گل گفتیم خندیدیم و کیفیدیم
ارسلان _عشقم بیا بریم یه جا لطفا نپرس تا برسیم باشه
دیانا _باشه (کنجکاو شدم)
ارسلان _ دستشو تو دستام قفل کردمو با هم سوار ماشین شدیم آهنگ تنها دوم شخص مفرد منی پلی مردم و دیانا استوری گرفت
من برای دیانا میخوندم اونم نگاهم میکرد و لبخند میزد
خوب دیگه تاریک شده بود بردمش یه جایی
دیانا _ارسلان اینجا کجاست
ارسلان _بیا قشنگم درو باز کردم دیانا
اینقد خوشحال شد دهنش باز موند
دیانا _واییی ارسلان
ممرسی عزیزم وای چقدر اینجا رمانتیک
ارسلان _بیا عزیزم بیا اینجا بشینیم
دیانا _باشه نشستیم و از هیجان دهنم سرویس شد خیلی ارسلان و دوست داشتم عاشقش بودم به آهنگی که تو پیانو پخش میشد گوش میکردم یکی داشت پیانو میزد
ارسلان _ بلند شدمو آروم از کنار دیانا رفتم و پیانو زدم دیانا منو که دید حس کردم تو چشاش دوتا قلب به وجود اومد
با عشق برای دیانا پیانو میزدم
دیانا _آخ ازسلاانم 🥺😍پیانو میزنه
بلند شدم رفتم پیشش و پشت شونه هاش و سرمو گذاشتم رو شونه هاش
ساز تموم شد منم از رو شونه ارسلان بلند شدم
ارسلان _ دیانا عزیزم ولینتاینت مبارک خیلی دوستت دارم خیلی عاشقتم و نفسمی
دیانا _🥺🥺🥺🥺
ارسلان _ دیانا میخوام یه چیزی بهت بگم خیلی ازین میترسم ولی میگم
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
ادامه دارد ♥️
۲۶.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.