زیباترین عشق پارت ۳۴
دیانا _خوریدیم و یکم استراحت کردیمو
رفتیم خونه تا چمدونا رو ببندیم
👗 خونه
ارسلان _دیانا آماده شو من میرم خونمون آماده شم ساعت 5اینجام تا بریم فرودگاه نیم ساعته بعدشم میرسیم میریم
دیانا _اوک
ارسلان رفت و منم حاضر گشتم
بالاخره باید یکم گلوکز باشم یا نه (خود شیرین) برم خداحافظی از مادر ارسی
رفتم یه تیپ مادر شوهر کش زدمو
رفتم سریع در زدم باز کردن رفتم
تو
ارسلان _ عزیزم خوش اومدی بیا داخل
دیانا _مرسی
ارسلان _ بشین
دیانا_مامان کجاست
مامان ارسلان _من اینجام عزیزم دیانا جان خوبی
دیانا _عه سلام بلند شدم دست دادم و سرمو آنقدر ماچ کرد 😂😂😂
مامان ارسلان _ خب دخترم میخواید بری اره
دیانا _بله دیگه دلم تنگ شده برای مادر و بابام
مامان ارسلان _بله مباظب ارسلان ما هم باشی
دیانا_باشه حتما
مامان ارسلان _تو هم مبازب دیانا باش
ارسلان_چشم مادر
خب ما بریم عزیزم دیر میشه از پرواز میمونیم
دیانا _اره مادر واقعا ببخشید اومدم خداحافظی کنم برم
مامان ارسلان _ممنون دخترم دستت درد نکنه منم میام باهاتون
دیانا _زحمت نکشید
ارسلان _مادر نیا ما میریم
دیانا _با کلی نیا نیا نیومد و مارفتیم خونمون چمدونو برداشتیم رفتیم فرود گاه و تو راه رسیدن به ایران
ایران 〰
متین _بابا ارسلان میخواد بیاد
بابای ارسلان_اره چرا با دیانا میان شب اینجا 😃
متین _آه چندشا
بابای ارسلان _درست حرف بزن من قزیه رو فهمیدم اشغال حال برو نبینمت الانم دیانا جانه که باید ازش تشکر کنم ارسلان و دوست داره مثل عسل نیست
متین_بابا اخه.....
بابای ارسلان_شششی
برو برو که اومدن نمیخوام اینجا باشی بروووو
متین _اهههه خب مگه نمیدونید منم ثروت و پول میخوام مگه نمیدونید لک م
بابای ارسلان _احمق جان میخواستی مثل داداشت ارسلان تو هم کار کنی الان مدیر عامل باشی تنها کاری که میتونم بکنم اینکه برات زن بگیرم سرو سامون بگیری
متین_اههههههههه
بابای ارسلان _هاااا
برو دیگه
ارسلان _دیانا عزیزم بلند شو ار خواب قشنگم رسیدیما
دیانا _وول وول خوردم و بلند شدم که ایرانیم داریم میشینیم دیگه
خب ارسلان عزیزم اول بریم کجا
ارسلان _نمیدونم
دیانا _ الان میریم خونه مامانم اینا که دیره دیگه 9 ایناست بعد خواب میریم اونجا من میمونم خونمون اینجوری بهتره 😁 هنوز آشنا نشدن فکرتی دیگه میکنن
ارسلان _اره عشقم منم همین برنامه رو داشتم 😂👍😄
دیانا _فردا میام اونجا که شبم اونجایی من دوباره موقع خواب خونمون
ارسلان _دلم تنگ شه برات چیکار کنم
دیانا _دیگه اینجا ایرانه 😂
ارسلان _باشه
رسیدیکو تندی رفتیم خونه مامان بابای دیانا
دیانا _زنگ زدم مامان آیفون برداشت از شدت خوشحالی داد زد خونمون بدجور شلوغ بود دد
💜💜
رفتیم خونه تا چمدونا رو ببندیم
👗 خونه
ارسلان _دیانا آماده شو من میرم خونمون آماده شم ساعت 5اینجام تا بریم فرودگاه نیم ساعته بعدشم میرسیم میریم
دیانا _اوک
ارسلان رفت و منم حاضر گشتم
بالاخره باید یکم گلوکز باشم یا نه (خود شیرین) برم خداحافظی از مادر ارسی
رفتم یه تیپ مادر شوهر کش زدمو
رفتم سریع در زدم باز کردن رفتم
تو
ارسلان _ عزیزم خوش اومدی بیا داخل
دیانا _مرسی
ارسلان _ بشین
دیانا_مامان کجاست
مامان ارسلان _من اینجام عزیزم دیانا جان خوبی
دیانا _عه سلام بلند شدم دست دادم و سرمو آنقدر ماچ کرد 😂😂😂
مامان ارسلان _ خب دخترم میخواید بری اره
دیانا _بله دیگه دلم تنگ شده برای مادر و بابام
مامان ارسلان _بله مباظب ارسلان ما هم باشی
دیانا_باشه حتما
مامان ارسلان _تو هم مبازب دیانا باش
ارسلان_چشم مادر
خب ما بریم عزیزم دیر میشه از پرواز میمونیم
دیانا _اره مادر واقعا ببخشید اومدم خداحافظی کنم برم
مامان ارسلان _ممنون دخترم دستت درد نکنه منم میام باهاتون
دیانا _زحمت نکشید
ارسلان _مادر نیا ما میریم
دیانا _با کلی نیا نیا نیومد و مارفتیم خونمون چمدونو برداشتیم رفتیم فرود گاه و تو راه رسیدن به ایران
ایران 〰
متین _بابا ارسلان میخواد بیاد
بابای ارسلان_اره چرا با دیانا میان شب اینجا 😃
متین _آه چندشا
بابای ارسلان _درست حرف بزن من قزیه رو فهمیدم اشغال حال برو نبینمت الانم دیانا جانه که باید ازش تشکر کنم ارسلان و دوست داره مثل عسل نیست
متین_بابا اخه.....
بابای ارسلان_شششی
برو برو که اومدن نمیخوام اینجا باشی بروووو
متین _اهههه خب مگه نمیدونید منم ثروت و پول میخوام مگه نمیدونید لک م
بابای ارسلان _احمق جان میخواستی مثل داداشت ارسلان تو هم کار کنی الان مدیر عامل باشی تنها کاری که میتونم بکنم اینکه برات زن بگیرم سرو سامون بگیری
متین_اههههههههه
بابای ارسلان _هاااا
برو دیگه
ارسلان _دیانا عزیزم بلند شو ار خواب قشنگم رسیدیما
دیانا _وول وول خوردم و بلند شدم که ایرانیم داریم میشینیم دیگه
خب ارسلان عزیزم اول بریم کجا
ارسلان _نمیدونم
دیانا _ الان میریم خونه مامانم اینا که دیره دیگه 9 ایناست بعد خواب میریم اونجا من میمونم خونمون اینجوری بهتره 😁 هنوز آشنا نشدن فکرتی دیگه میکنن
ارسلان _اره عشقم منم همین برنامه رو داشتم 😂👍😄
دیانا _فردا میام اونجا که شبم اونجایی من دوباره موقع خواب خونمون
ارسلان _دلم تنگ شه برات چیکار کنم
دیانا _دیگه اینجا ایرانه 😂
ارسلان _باشه
رسیدیکو تندی رفتیم خونه مامان بابای دیانا
دیانا _زنگ زدم مامان آیفون برداشت از شدت خوشحالی داد زد خونمون بدجور شلوغ بود دد
💜💜
۲۰.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.