پارت²⁴
پارت²⁴
تهیونگ: نظرت چیه که بمیری
کوک:نظر من درمورد تو اینطور
و بومممم[دیگه همتون میدونید صدا تفنگ]
دو تاشون افتاده بودن زمین
ولی یکیشون بیهوش شد
جونگکوک دستشو سفت روی بازوش گرفته بود تا جلوی خونو بگیره
بلند شد و روبه روی جینو وایساد
کوک:جن.ازشو هاشونو آتیش بزن
جیتو:بله قربان
کوک: حیاط عمارتم تمیز کنید
جینو:بله
کوک سری تکون داد و وارد عمارت شد
ات ویو
از وقتی که جنگشون شروع شده پشت در نشستم و گریه کردم از ترس اینکه خون ببینمم چشمامو بستم تو حال خودن بود و داشتم گریه میکرد و حس کردم جسم بزرگی به در برخورد کرد با ترس دستم رو روی کلید گذاشتم و آروم درو باز کردم که جسم بزرگ ارباب افتاد روم با هزار بدبختی خودمو از زیرش کشیدم بیرون و روشو برگردوندم
صورتش عرق کرده بود و از دستش خون میومد تو خواب و بیداری بود
ات:ارباب حالتون خوبه[نگران]
کوک:اهههه نه گوشیمو تو تو جیب کتم در بیار
ات هم همینکارو کرد
کوک:گوشی رو بده
ات:بفرمایید
کوک گوشی رد باز کرد و داد دست ات
کوک:برو تو مخاطب هام و شماره دکتر کیون سان رو بگیر
ات:بله
خلاصش میکنم
دکتر اومد و جونگکوک رو ماینه کرد و بعدش به ات گفت که مواظبش باشه چون ممکنه تب کنه بعدشم رفت
پرش به ساعت ³شب
______________________________
بچه ها مم فقط شبا وقت میکنم بیا ویس و وقتی حمایت هاتونو میبینم واقعا خوشحال میشم ازتون ممنونم
Follower:¹²³⁵
تهیونگ: نظرت چیه که بمیری
کوک:نظر من درمورد تو اینطور
و بومممم[دیگه همتون میدونید صدا تفنگ]
دو تاشون افتاده بودن زمین
ولی یکیشون بیهوش شد
جونگکوک دستشو سفت روی بازوش گرفته بود تا جلوی خونو بگیره
بلند شد و روبه روی جینو وایساد
کوک:جن.ازشو هاشونو آتیش بزن
جیتو:بله قربان
کوک: حیاط عمارتم تمیز کنید
جینو:بله
کوک سری تکون داد و وارد عمارت شد
ات ویو
از وقتی که جنگشون شروع شده پشت در نشستم و گریه کردم از ترس اینکه خون ببینمم چشمامو بستم تو حال خودن بود و داشتم گریه میکرد و حس کردم جسم بزرگی به در برخورد کرد با ترس دستم رو روی کلید گذاشتم و آروم درو باز کردم که جسم بزرگ ارباب افتاد روم با هزار بدبختی خودمو از زیرش کشیدم بیرون و روشو برگردوندم
صورتش عرق کرده بود و از دستش خون میومد تو خواب و بیداری بود
ات:ارباب حالتون خوبه[نگران]
کوک:اهههه نه گوشیمو تو تو جیب کتم در بیار
ات هم همینکارو کرد
کوک:گوشی رو بده
ات:بفرمایید
کوک گوشی رد باز کرد و داد دست ات
کوک:برو تو مخاطب هام و شماره دکتر کیون سان رو بگیر
ات:بله
خلاصش میکنم
دکتر اومد و جونگکوک رو ماینه کرد و بعدش به ات گفت که مواظبش باشه چون ممکنه تب کنه بعدشم رفت
پرش به ساعت ³شب
______________________________
بچه ها مم فقط شبا وقت میکنم بیا ویس و وقتی حمایت هاتونو میبینم واقعا خوشحال میشم ازتون ممنونم
Follower:¹²³⁵
۲۳.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.