چشمای قشنگ تو
#Part42
چشمتی قشنگ تو✨
متین
تصمیم گرفتم برم یکم با ارسلان حرف بزنم طفلی خیلی واسش سخته این اوضاع کاش زود تر تموم شه
.....
ارسلان:بله(با صدا گرفته )
متین:بیام تو؟
ارسلان:بیا
متین:داداش به خدا با این کارا هیچی درست نمیشه انشاالله خوب میشه
ارسلان:متین نمیتونم دارم دیوونه میشم دوست دارم منم مث دیانا شم
متین:دور از جون آروم باش ارسلان میدونم سخته خیلیم سخته ولی
ارسلان:پس میدونی سخته حرف نزن بیخودی ادا این انگیزشی هارو درنیار
متین:میفهمی من آلن حالم بدتر از تو نباشه بهتر نیست
ارسلان:متین برو بگیر بخواب حصله ندارم
متین:هه
..........
رفتم تو اتاقمو درو بستم گوشیمو روشن کردم ساعت ۵ونیم صبح بود رفتم تو واتساپ دیدم نیکا انلاینه
متین:بیداری
نیکا:ام
متین:چرا نخوابیدی
نیکا:استرس خونه رو دارم
متین:نداشته باش گفتم که باهم حلش میکنیم
نیکا:واقعا ممنون
متین:خواهش
نیکا:راستی متین
متین:جونم
نیکا:ام میگم اشکال نداره داداشم هم فردا باهامون بیاد
متین:داداشت؟
نیکا:آره دیگه همون که امروز اومد خونم
متین:ن بابا چ اشکالی داره الانم برو بخواب
نیکا:بش مرسی شب بخیر
متین:شب توام بخیر
چشمتی قشنگ تو✨
متین
تصمیم گرفتم برم یکم با ارسلان حرف بزنم طفلی خیلی واسش سخته این اوضاع کاش زود تر تموم شه
.....
ارسلان:بله(با صدا گرفته )
متین:بیام تو؟
ارسلان:بیا
متین:داداش به خدا با این کارا هیچی درست نمیشه انشاالله خوب میشه
ارسلان:متین نمیتونم دارم دیوونه میشم دوست دارم منم مث دیانا شم
متین:دور از جون آروم باش ارسلان میدونم سخته خیلیم سخته ولی
ارسلان:پس میدونی سخته حرف نزن بیخودی ادا این انگیزشی هارو درنیار
متین:میفهمی من آلن حالم بدتر از تو نباشه بهتر نیست
ارسلان:متین برو بگیر بخواب حصله ندارم
متین:هه
..........
رفتم تو اتاقمو درو بستم گوشیمو روشن کردم ساعت ۵ونیم صبح بود رفتم تو واتساپ دیدم نیکا انلاینه
متین:بیداری
نیکا:ام
متین:چرا نخوابیدی
نیکا:استرس خونه رو دارم
متین:نداشته باش گفتم که باهم حلش میکنیم
نیکا:واقعا ممنون
متین:خواهش
نیکا:راستی متین
متین:جونم
نیکا:ام میگم اشکال نداره داداشم هم فردا باهامون بیاد
متین:داداشت؟
نیکا:آره دیگه همون که امروز اومد خونم
متین:ن بابا چ اشکالی داره الانم برو بخواب
نیکا:بش مرسی شب بخیر
متین:شب توام بخیر
۲.۹k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.