برادر خوانده 🧑🏻✨ فصل 2 🧑🏻✨ پارت 6 🧑🏻✨
برادر خوانده 🧑🏻✨ فصل 2 🧑🏻✨ پارت 6 🧑🏻✨
آخرش هم رفتم لباسای خودم رو پوشیدم
ویو ا/ت
در اتاقک کوچیک رو باز کردم که بیام بیرون یه تهیومگ وارد شد
+چیکار میکنی؟
_اون چه لباسی بود ها؟
+به تو چه
_ا/ت لجبازی نکن برای چی همچین لباسی طراحی کردی ها مگه مرض داری؟(جدی،عصبی)
+علم غیب داشتم از کجا باید میدونستم خودم قراره بپوشم؟
_هوف دیگه از این لباس های باز طراحی نکن فهمیدی؟
تهیونگ بعد از این حرفش در رو باز کرد و رفت
+پسره پرو
یهو از پنجره پشت سریم صدا اومد تهیونگ بود
_شنیدم چی گفتی (اعصبانی)
+زهرمار ترسیدم
بعد در رو باز کردم و اومدم بیرون رفتم پیش سوهو برام عجیب بود داشتن آتیش درست میکردن
+سوهو چیکار میکنین؟
٫ا/ت یه بی پدر مادری تمام لاستیک هامون رو پنچر کرده همه ماشین ها شب رو اینجا میگذرونیم
+چییییی؟ حتی ماشین من ؟
٫بنزین ماشین تو که از بقیه ماشین ها رنگی تر نیست همه ماشین ها
+گندش بزنن
٫بیایید بشینیم دور آتیش همه جمشید
هممون جمع شدیم دور آتیش نشستیم داشتن راجب کتر بحث میکردن که ثدایی از پشت بوته ها اومد اونا انقدر مشغول حرف بودن که متوجه نشدن یه سمت بوته رفتم بازم متوجه نشدن دیدم پشت بوته ها یه خرگوش کوچولو بود ازم فرار کرد دنبالش دویدم بازم ازم دور شد انگار بالاخره گرفتمش وایسا راه زو گم کردم نه ... نه من چیکار کنم گوشیم رو نگاه کردم انتن نداشت لعنتییی(بغض)
+هوفففف آرامش خودت رو حفظ کن هیچ اتفاقی نمی افته(در حال نگه داشتن بغض)
همینطوری دور خودم میچرخیدم اصلا نمیدونستم کجام
ویو تهیونگ
همه دور آتیش جمع شده بودیم که دیدیم ا/ت نیست گوشیس رو چند بار گرفتم ولی میزد در دسترس نیست
_ا/ت کو؟
٫ ا/ت؟
همه شروع کردیم به گشتن
آخرش هم رفتم لباسای خودم رو پوشیدم
ویو ا/ت
در اتاقک کوچیک رو باز کردم که بیام بیرون یه تهیومگ وارد شد
+چیکار میکنی؟
_اون چه لباسی بود ها؟
+به تو چه
_ا/ت لجبازی نکن برای چی همچین لباسی طراحی کردی ها مگه مرض داری؟(جدی،عصبی)
+علم غیب داشتم از کجا باید میدونستم خودم قراره بپوشم؟
_هوف دیگه از این لباس های باز طراحی نکن فهمیدی؟
تهیونگ بعد از این حرفش در رو باز کرد و رفت
+پسره پرو
یهو از پنجره پشت سریم صدا اومد تهیونگ بود
_شنیدم چی گفتی (اعصبانی)
+زهرمار ترسیدم
بعد در رو باز کردم و اومدم بیرون رفتم پیش سوهو برام عجیب بود داشتن آتیش درست میکردن
+سوهو چیکار میکنین؟
٫ا/ت یه بی پدر مادری تمام لاستیک هامون رو پنچر کرده همه ماشین ها شب رو اینجا میگذرونیم
+چییییی؟ حتی ماشین من ؟
٫بنزین ماشین تو که از بقیه ماشین ها رنگی تر نیست همه ماشین ها
+گندش بزنن
٫بیایید بشینیم دور آتیش همه جمشید
هممون جمع شدیم دور آتیش نشستیم داشتن راجب کتر بحث میکردن که ثدایی از پشت بوته ها اومد اونا انقدر مشغول حرف بودن که متوجه نشدن یه سمت بوته رفتم بازم متوجه نشدن دیدم پشت بوته ها یه خرگوش کوچولو بود ازم فرار کرد دنبالش دویدم بازم ازم دور شد انگار بالاخره گرفتمش وایسا راه زو گم کردم نه ... نه من چیکار کنم گوشیم رو نگاه کردم انتن نداشت لعنتییی(بغض)
+هوفففف آرامش خودت رو حفظ کن هیچ اتفاقی نمی افته(در حال نگه داشتن بغض)
همینطوری دور خودم میچرخیدم اصلا نمیدونستم کجام
ویو تهیونگ
همه دور آتیش جمع شده بودیم که دیدیم ا/ت نیست گوشیس رو چند بار گرفتم ولی میزد در دسترس نیست
_ا/ت کو؟
٫ ا/ت؟
همه شروع کردیم به گشتن
۹.۳k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.