مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

امتحان زندگی

《 امتحان زندگی 》
p⁶

تهیونگ : اخخخ
ا،ت زود از صندلی بلند شد و به سمتش دوید و دید که چاقوی دست تهیونگ روی زمین افتاده و تهیونگ با دستش دیگرش انگشت رو گرفت بود ا،ت زود دست رو گرفت و با نگرانی گفت
ا،ت : چی شد تهیونگ حالت خوبه
تهیونگ : فکر کنم انگشتمو بریدم
ا،ت : بزار ببینم چی شده نه وایستا بریم جعبه کمک های اولیه رو بیارم‌
یک قدمی از‌ تهیونگ فاصله گرفت که تهیونگ دوباره دستش رو گرفت
ا،ت شوکه به انگشت تهیونگ نگاه میکرد
تهیونگ : نگران نباش من حالم خوبه
تهیونگ شروع به خندیدن کرد که ا،ت دستش رو پس‌ زد و با عصبانیت گفت
ا،ت : گولم زدی زخمی نشدی
تهیونگ : نه واقعا فکر کردم زخمی شدم ولی انگار اشتباه کردم
ا،ت با چشم‌ های که نگرانی توش موج میزد به چشمای تهیونگ خیره شد
ا،ت : تهیونگ خیلی بدی دیگه اینکارو نکن حتا شوخی هم خوب نیست
ا،ت دستاشو دوره کمر تهیونگ حلقه کرد و سرش روی سی*نه اش گذاشت و تهیونگ دستاش دوره شونه هاش حلقه بود
تهیونگ : نمیخواستم ناراحتت کنم معذرت میخوام
ا،ت از تهیونگ جدا شد و سرش رو بلند کرد و به چشماش خیره شد
ا،ت : حتا شوخیش هم خوب نیست دیگه این کارو نکن
ا،ت از تهیونگ فاصله گرفت و به سمته میز رفت و صندلی رو عقب کشید و دست‌ به سینه نشست
تهیونگ پاستا رو توی دوتا پشقاب ریخت و بعد از تزئین کردنش پشقاب رو از روي اپن برداشت و جلوی ا،ت روی میز گذاشت ا،ت نگاهی به تهیونگ انداخت ک با لبخند گرمی که روی لبش بود کنار ا،ت روی صندلی نشست
تهیونگ : میل کنید خانم جانگ
ا،ت متقابلا لبخند زد
ا،ت : حتما باعث افتخاره که دست پخت دکتر کیم‌ رو میخورم
بعد از این حرف با اشتیاق مشغول خوردن پاستا شد و تهیونگ بدون اینکه حرفی بزنه یا حتا لقمه از غذاش بخوره با اشتیاق به غذا خوردنش نگاه میکرد بعد از تموم شدن غذا اش سرش بلند کرد و نگاهی به تهیونگ انداخت و با تعجب پرسی
ا،ت : تو چرا غذات رو نخوردی ؟
تهیونگ نگاهی به بشقاب اش انداخت و لبخند زیبا و جذابی زد و نگاهش رو دوباره به ا،ت دوخت
تهیونگ : تو با زیبایی و معصومیتت هوش از سرم می‌بری جوری که حتا یادم میره توی چه موقعیتی هستم یا چیکار میکنم فقد می‌خوام نگاهت کنم
ا،ت لبخنده زد و دستش و دستش روی دست تهیونگ گذاشت و توی چشماش خیره شد
ا،ت : چشمات مثل سیاه چالی هست که وقتی بهشون نگاه میکنم توش گیر میرفتم و نمیتونم ازش بیرون بیام.....

اسلاید ها آپارتمان تهیونگ
و پاستای که تهیونگ درست کرد
دیدگاه ها (۲۸)

《 امتحان زندگی 》p⁷ا،ت : چشمات مثل سیاه چالی هست که وقتی بهشو...

《 امتحان زندگی 》p⁸وارد کلاس شد و روی میز اش نشست و با دیدن ج...

《 امتحان زندگی 》p⁵تهیونگ.....وارد آپارتمان شدیم و ا،ت همینجو...

《 امتحان زندگی 》p⁴تهیونگ : اره قراره میزاریم تو چطوری فهميدی...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط