اگر فرصت در نمیزد یک در بساز
#بهار_عاشقی
پارت ۱۰
دختر بعد از کامل کردن جملش جونگ کوک را با قلبی تپنده و عشقی دوباره از سر گرفته رها کرد و رفت
ا.ت پشت در کلاس زانو زد
اشک هایش بی صدا و بی رحمانه میریختند و داغ دلش را تازه میکردند
منطق قلبش را درک نمیکرد چون بلند فریاد میزد تو هنوزم عاشق جونم کوکی تو هیچ وقت جی وون رو دوست نداشتی فقط میخواستی جونگ کوک رو فراموش کنی
با دستایی لرزون شماره ی جی وون رو گرفت بعد چند ثانیه صدای جی وون پشت تلفن پخش شد
جی وون : به ا.ت خانم چه عجب یادی از ما کردی
ا.ت : جی وون هق... من ...متاسفم... ولی... هق..هق.... من نمیتونم دوست داشته باشم بیا همو فراموش کنیم ...هق.خدانگهدار
دختر به زور جمله اش رو تموم کرد و تلفن را قطع کرد
مشکل این نبود که او به خاطر جونگ کوک رابطه اش را با جی وون به پایان رساند
اون فقط به قلبش مدیون بود.....
________
زنگ به صدا در امد و وقتش بود به کلاس برود .........
کل کلاس را خیره به پسرک چشم تیله ای بود حدسش درست از اب دراومده بود اون پسر شباهت زیادی به جونگ کوک داشت
زنگ خانه خورد ا.ت نیم ساعتی در کلاس ماند و ورقه های امتحان بچه ها را نگاه میکرد که از جایش بلند شد و به سمت در خروجی حرکت کرد .....
وقتی میخواست از در مدرسه بیرون برود پسرک را دید که با چهره ی ای بغض الود و سری پایین روی نیمکت حیاط نشسته است کنجکاو شده بود پس با قدم هایی اروم و لبخند مهربونی به سمت یونگ رفت
ا.ت : یونگ عزیزم چرا اینجا نشستی ؟ هوا سرد و بارونیه !
پسر با چشم های اغشته به بغزش جواب داد
یونگ : خانم معلم من منتظرم اپا هستم فقط نمیدونم چرا امروز دیر کرده .......
پارت ۱۰
دختر بعد از کامل کردن جملش جونگ کوک را با قلبی تپنده و عشقی دوباره از سر گرفته رها کرد و رفت
ا.ت پشت در کلاس زانو زد
اشک هایش بی صدا و بی رحمانه میریختند و داغ دلش را تازه میکردند
منطق قلبش را درک نمیکرد چون بلند فریاد میزد تو هنوزم عاشق جونم کوکی تو هیچ وقت جی وون رو دوست نداشتی فقط میخواستی جونگ کوک رو فراموش کنی
با دستایی لرزون شماره ی جی وون رو گرفت بعد چند ثانیه صدای جی وون پشت تلفن پخش شد
جی وون : به ا.ت خانم چه عجب یادی از ما کردی
ا.ت : جی وون هق... من ...متاسفم... ولی... هق..هق.... من نمیتونم دوست داشته باشم بیا همو فراموش کنیم ...هق.خدانگهدار
دختر به زور جمله اش رو تموم کرد و تلفن را قطع کرد
مشکل این نبود که او به خاطر جونگ کوک رابطه اش را با جی وون به پایان رساند
اون فقط به قلبش مدیون بود.....
________
زنگ به صدا در امد و وقتش بود به کلاس برود .........
کل کلاس را خیره به پسرک چشم تیله ای بود حدسش درست از اب دراومده بود اون پسر شباهت زیادی به جونگ کوک داشت
زنگ خانه خورد ا.ت نیم ساعتی در کلاس ماند و ورقه های امتحان بچه ها را نگاه میکرد که از جایش بلند شد و به سمت در خروجی حرکت کرد .....
وقتی میخواست از در مدرسه بیرون برود پسرک را دید که با چهره ی ای بغض الود و سری پایین روی نیمکت حیاط نشسته است کنجکاو شده بود پس با قدم هایی اروم و لبخند مهربونی به سمت یونگ رفت
ا.ت : یونگ عزیزم چرا اینجا نشستی ؟ هوا سرد و بارونیه !
پسر با چشم های اغشته به بغزش جواب داد
یونگ : خانم معلم من منتظرم اپا هستم فقط نمیدونم چرا امروز دیر کرده .......
۴.۶k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.