تک پارتی(نامجون)
نامی:میتونم باهات حرف بزنم؟
با صدای نامجون سرمو بالا گرفتم ...
ات:آره
نشست روی صندلی روبه رو ...
دستی به پشت گردنش کشید ...
نامی:عامم دیشب خیلی زیاده روی کردم میدونم...ببخشید ...
ات:نه نه اینطوری نیست ...
یه ابروشو داد بالا
نامی:آخه از صبح تا حالا کیسه آب گرم میذاری روی دلت
نامی:حتما دردی داری دیگه
از خجالت سرمو انداختم پایین
ات:درد دارم ولی نه زیاد
خودشو نزدیکم کرد
نامی:مطمئنی؟یعنی برای امروز میتونیم بازم ؟
با تعجب نگاهش کردم=|
ات:هی نامیی نمیبینی درد دارم بعد بازم پیشنهاد میدی
خنده ی بلندی کرد
نامی:خوب خودت گفتی
ات:بزار استراحت کنم
نامی:باشه باشه
نامی:نوشیدنی گرممیخوری ؟
از دید نامجون
وارد آشپزخونه شدم نگاهی قرص ها کردم لبخند شیطانی زدم چند دقیقه بعد با یه هات چاکلت و یه قرص سمت ات رفتم کنارش نشستم
نامی:بخور
ات:این چیه ؟
نامی:مگه نوشیدنی گرم نمیخواستی ؟بخور زود خوب میشی
قرص هم گذاشتم توی دستش
نامی:اینم یه مسکن برای بهتر کردن دردت
یکم مشکوک شده بود اما سعی داشتم طبیعی جلوه بدم
بالاخره قرص رو خورد و من منتظر موندم تا قرص میل جنسی روش اثر کنه
کتاب رو از روی میز برداشتم و شروع کردم به خوندن
ات همچنان داشت با گوشیش کار میکرد
ات:نامجون به نظر تو خونه گرم نیست؟من خیلی گرممه
لبخند زدم
بالاخره اثر کرد
نامی:یکم عزیزم
نزدیکش شدم دستمو گذاشتم روی پیشونیش
نامی:نکنه تب داری؟
ات:ولی من گرممه
لباسمو در اوردم
سمتش رفتم لباسی که تنش بود رو درآوردم
نامی:یکم اینطوری بمون تا خنک بشی
طبق نقشه ای که کشیده بودم برگشتن سر جام نشستم و دوباره کتاب رو به دستم گرفتم
به چیز فکر میکردم جز نوشته های کتاب
ات سمتم اومدم سعی کردم عادی رفتار کنم دستشو کشید روی سینم چشماش خمار شده بود
ات:نظرم عوض شد
کتاب و بستم
نامی:درمورد ؟
ات:پیشنهادت برای امروز ؟
دستمو گرفت
ات:بیا بریم
ات:حالم بده حالم خوب نیست بیا ارضام کن
دستاش به لرزه در اومده بود
کمی نگاهش کردم از کاری که کردم پشیمون شدم نباید این کارو باهاش میکردم
کشیدمش سمت خودمو روی مبل انداختمش و شروع کردم به بوسیدنش باید آمادش میکردم
بعد از آمادگی شلوارشو لباس زیرشو در اوردم باکسر خودمم کشیدم پایین و یه ضرب واردش کردم
جیغی کشید اما لبامو روی لباش کشیدم و با سینه هاشو به دستم گرفتم تا کمی دردشو کم کنم
بالاخره ارضا شدیم و آه بلندی کشیدم ات هم حس و حال خوبی داشت ...دیگه زیاد درد نداشت
بوسه ای روی پیشونیش زدم
نامی: حالت خوبه ؟
چشمامو به آرومی بست
نامی:یه دوش آب گرم حالتو بهتر میکنه
براید استایل بغلش کردم و سمت حموم حرکت کردم
قبل از اینکه وارد حموم بشم تصمیم گرفتم واقعیت رو به ات بگم
نامی:عزیز ترین من یه چیزی بهت بگم ؟
ات:میشه بریم توی وان بعد بهم بگی ؟درد دارم
به نشونی تایید سرمو تکون دادم و گذاشتمش توی وان آب و باز کردم ،کنار وان نشستم
نامی:من.من بهت قرص میل جنسی دادم امروز تنتو میخواستم اما مخالفت کردی
ات:یاااااااااااااااااااااااااااااااا
ات:اگه بگم دیگه بهم التماس میکردی بدون قرص راضی میشم
و بعدش خندید
این خندشو نشونه ی خوبی دونستم و بهش خندیدم
دستاشو انداخت دور گردنم
ات:اشکال نداره ولی در عوضش خیلی خوش گذشت مگه نه؟
با لبخند لبامو گذاشتم روی لباش
نامی:اره عزیز ترینم
.
.
.
خب خب خب برایه شروع همینقدرم کافیه میترسم فیل شم ولی خب فک نکنم چیزه خیلی خاصیم نوشته باشم
😹💔
با صدای نامجون سرمو بالا گرفتم ...
ات:آره
نشست روی صندلی روبه رو ...
دستی به پشت گردنش کشید ...
نامی:عامم دیشب خیلی زیاده روی کردم میدونم...ببخشید ...
ات:نه نه اینطوری نیست ...
یه ابروشو داد بالا
نامی:آخه از صبح تا حالا کیسه آب گرم میذاری روی دلت
نامی:حتما دردی داری دیگه
از خجالت سرمو انداختم پایین
ات:درد دارم ولی نه زیاد
خودشو نزدیکم کرد
نامی:مطمئنی؟یعنی برای امروز میتونیم بازم ؟
با تعجب نگاهش کردم=|
ات:هی نامیی نمیبینی درد دارم بعد بازم پیشنهاد میدی
خنده ی بلندی کرد
نامی:خوب خودت گفتی
ات:بزار استراحت کنم
نامی:باشه باشه
نامی:نوشیدنی گرممیخوری ؟
از دید نامجون
وارد آشپزخونه شدم نگاهی قرص ها کردم لبخند شیطانی زدم چند دقیقه بعد با یه هات چاکلت و یه قرص سمت ات رفتم کنارش نشستم
نامی:بخور
ات:این چیه ؟
نامی:مگه نوشیدنی گرم نمیخواستی ؟بخور زود خوب میشی
قرص هم گذاشتم توی دستش
نامی:اینم یه مسکن برای بهتر کردن دردت
یکم مشکوک شده بود اما سعی داشتم طبیعی جلوه بدم
بالاخره قرص رو خورد و من منتظر موندم تا قرص میل جنسی روش اثر کنه
کتاب رو از روی میز برداشتم و شروع کردم به خوندن
ات همچنان داشت با گوشیش کار میکرد
ات:نامجون به نظر تو خونه گرم نیست؟من خیلی گرممه
لبخند زدم
بالاخره اثر کرد
نامی:یکم عزیزم
نزدیکش شدم دستمو گذاشتم روی پیشونیش
نامی:نکنه تب داری؟
ات:ولی من گرممه
لباسمو در اوردم
سمتش رفتم لباسی که تنش بود رو درآوردم
نامی:یکم اینطوری بمون تا خنک بشی
طبق نقشه ای که کشیده بودم برگشتن سر جام نشستم و دوباره کتاب رو به دستم گرفتم
به چیز فکر میکردم جز نوشته های کتاب
ات سمتم اومدم سعی کردم عادی رفتار کنم دستشو کشید روی سینم چشماش خمار شده بود
ات:نظرم عوض شد
کتاب و بستم
نامی:درمورد ؟
ات:پیشنهادت برای امروز ؟
دستمو گرفت
ات:بیا بریم
ات:حالم بده حالم خوب نیست بیا ارضام کن
دستاش به لرزه در اومده بود
کمی نگاهش کردم از کاری که کردم پشیمون شدم نباید این کارو باهاش میکردم
کشیدمش سمت خودمو روی مبل انداختمش و شروع کردم به بوسیدنش باید آمادش میکردم
بعد از آمادگی شلوارشو لباس زیرشو در اوردم باکسر خودمم کشیدم پایین و یه ضرب واردش کردم
جیغی کشید اما لبامو روی لباش کشیدم و با سینه هاشو به دستم گرفتم تا کمی دردشو کم کنم
بالاخره ارضا شدیم و آه بلندی کشیدم ات هم حس و حال خوبی داشت ...دیگه زیاد درد نداشت
بوسه ای روی پیشونیش زدم
نامی: حالت خوبه ؟
چشمامو به آرومی بست
نامی:یه دوش آب گرم حالتو بهتر میکنه
براید استایل بغلش کردم و سمت حموم حرکت کردم
قبل از اینکه وارد حموم بشم تصمیم گرفتم واقعیت رو به ات بگم
نامی:عزیز ترین من یه چیزی بهت بگم ؟
ات:میشه بریم توی وان بعد بهم بگی ؟درد دارم
به نشونی تایید سرمو تکون دادم و گذاشتمش توی وان آب و باز کردم ،کنار وان نشستم
نامی:من.من بهت قرص میل جنسی دادم امروز تنتو میخواستم اما مخالفت کردی
ات:یاااااااااااااااااااااااااااااااا
ات:اگه بگم دیگه بهم التماس میکردی بدون قرص راضی میشم
و بعدش خندید
این خندشو نشونه ی خوبی دونستم و بهش خندیدم
دستاشو انداخت دور گردنم
ات:اشکال نداره ولی در عوضش خیلی خوش گذشت مگه نه؟
با لبخند لبامو گذاشتم روی لباش
نامی:اره عزیز ترینم
.
.
.
خب خب خب برایه شروع همینقدرم کافیه میترسم فیل شم ولی خب فک نکنم چیزه خیلی خاصیم نوشته باشم
😹💔
۴۶.۹k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.