تیمار
#تیمار
P=11
تا خواست اونارو کتک بزنه سریع با جون کم گفتم
_تقصیر ادمای تو نیست بهشون کاری نداشته باش
برگشت سمت من و با نگاه تعجب برانگیزی گفت
×دلبرم پس کی اینکارو باهات کرده؟
_مهم نیست به تو ربطی نداره
×سریع ببریدش پیش دکتر اینجوری نمیتونه زنده بمونه
راست میگفت اگه زخمم درمان نمیشد از بین میرفتم
حتی جون نداشتم بشینم فقط دراز کشیده بودم
منو بردن پیش دکتر
یه آقای نسبتا پیر بود که تو خونه این آقا بود
تا منو دید ترسید و سریع شروع به درمونم کرد بدون هیچ سوالی
راستی خونه این دزدا دست کمی از خونه کیم ها نداشت
فکر کنم دشمن خونی ای که جیمین رو نزدیک بود به کشتن بده اینا بودن
من حال بهتری داشتم و باز بردن گذاشتنم وسط اون انبار
یک روز گذشت و به شدت حوصلم سررفته بود و از عاقبتم میترسیدم
اگه بگم متراژ اون انبار رو با قدم هام متر کرده بودم دروغ نگفتم
کنار دیوار تکیه داده بودم که باز اون مرد جذابه دزد اومد
تا خواست کلمه ای حرف بزنه گوشیش زنگ خورد
گفت ×به به جیمین چه عجب نگران دلبرت شدی
نمیدونستم جیمین داره چی میگه فقط حرفای اینو میفهمیدم
×تو گفتی منم اوردمش برات
×شانس اوردی که زنده ای هنوز
×دلبرتو دیگه تو خوابت ببینی سندشو همه جوره به نام خودم میزنم تا حس قشنگی رو بچشی
×صداتو نبر بالا بسلامت
گوشی رو قطع کرد و ی برگه از جیبش دراورد و گفت
×دلبرم اینجارو اثر انگشت بزن
_به چه دلیل؟
×به دلیلی که من میگم
_من تا ندونم برای چیه هیچکاری نمیکنم
انگشت اشارمو گذاشت رو برگه و چاقو رو هم رو انگشتم گذاشت و....
شرایط🐽💓
۷ لایک🐽💓
۳ کامنت💓🐽
P=11
تا خواست اونارو کتک بزنه سریع با جون کم گفتم
_تقصیر ادمای تو نیست بهشون کاری نداشته باش
برگشت سمت من و با نگاه تعجب برانگیزی گفت
×دلبرم پس کی اینکارو باهات کرده؟
_مهم نیست به تو ربطی نداره
×سریع ببریدش پیش دکتر اینجوری نمیتونه زنده بمونه
راست میگفت اگه زخمم درمان نمیشد از بین میرفتم
حتی جون نداشتم بشینم فقط دراز کشیده بودم
منو بردن پیش دکتر
یه آقای نسبتا پیر بود که تو خونه این آقا بود
تا منو دید ترسید و سریع شروع به درمونم کرد بدون هیچ سوالی
راستی خونه این دزدا دست کمی از خونه کیم ها نداشت
فکر کنم دشمن خونی ای که جیمین رو نزدیک بود به کشتن بده اینا بودن
من حال بهتری داشتم و باز بردن گذاشتنم وسط اون انبار
یک روز گذشت و به شدت حوصلم سررفته بود و از عاقبتم میترسیدم
اگه بگم متراژ اون انبار رو با قدم هام متر کرده بودم دروغ نگفتم
کنار دیوار تکیه داده بودم که باز اون مرد جذابه دزد اومد
تا خواست کلمه ای حرف بزنه گوشیش زنگ خورد
گفت ×به به جیمین چه عجب نگران دلبرت شدی
نمیدونستم جیمین داره چی میگه فقط حرفای اینو میفهمیدم
×تو گفتی منم اوردمش برات
×شانس اوردی که زنده ای هنوز
×دلبرتو دیگه تو خوابت ببینی سندشو همه جوره به نام خودم میزنم تا حس قشنگی رو بچشی
×صداتو نبر بالا بسلامت
گوشی رو قطع کرد و ی برگه از جیبش دراورد و گفت
×دلبرم اینجارو اثر انگشت بزن
_به چه دلیل؟
×به دلیلی که من میگم
_من تا ندونم برای چیه هیچکاری نمیکنم
انگشت اشارمو گذاشت رو برگه و چاقو رو هم رو انگشتم گذاشت و....
شرایط🐽💓
۷ لایک🐽💓
۳ کامنت💓🐽
۲.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.