پارت ۵۹
پارت ۵۹
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
«فلش بک به چند ساعت قبل»
یونگی:فک کنم این مکالمه های ضبط شده
این کارت و این رمز و محل تحویل محموله
و همه ی این عکسهایی که براتون اووردیم
کافی باشه بازپرس
کیم تهیونگ...کاری با مافیا بودنش ندارم.
ولی اینهمه مدرک برای قتل هایی که انجام داده
اینهمه محموله اسلحه مواد مخدر
کافی نیست برای گرفتنش؟!
هانسونگ:مینیونگی
دنبال چی که انقدر وقتتو گذاشتی تا از کیم تهیونگ برام مدرک بیاری تا کثافت کاریاشو ثابت کنی
جیمین:آقای لِی هانسونگ مثل اینکه یادتون رفته کی هستین و کجا نشستین همه ی موقعیت هایی که دارین به خاطر یونگی و پدرشه
گفتی نمیتونی کسی و بدون مدرک کافی گیر بندازی و بکشونی دادگاه
این کار تو و زیردستای احمقت بود که کیم تهیونگ و گیر بندازی
ولی یونگی و من این کارو برات انجام دادیم
زورت میاد پاشی بری خونش و بهش دستبند بزنی؟؟
هانسونگ:دستمو روی صورتم کشیدم و کلافه بلند شدم
خیلی خب..خیلی خب
با بی سیم به نیروها اطلاع دادم که توی حیاط آماده باشن
پاشدم لباسمو تنم کردم
کلتمو بستم کمرم
بفرمایین..امروز به مراد دلتون میرسین
اگه میخواین کیم و پشت میله های زندان ببینین
فقط میدونین چی برام جالبه
اینکه چطور تونستین از اون حیوون مدرک گیر بیارین
اون...بزرگترین باند مافیارو داره
واقعا شما عجب جونورایی هستین دیگه
یونگی:نیشخندی زدم و گفتم
از این به بعد اون باند برای منه
از امروز من میشینم جای اون عوضی...
__
┈───┈───┈──┈─
#سایه2
┈───┈───┈──┈──
«فلش بک به چند ساعت قبل»
یونگی:فک کنم این مکالمه های ضبط شده
این کارت و این رمز و محل تحویل محموله
و همه ی این عکسهایی که براتون اووردیم
کافی باشه بازپرس
کیم تهیونگ...کاری با مافیا بودنش ندارم.
ولی اینهمه مدرک برای قتل هایی که انجام داده
اینهمه محموله اسلحه مواد مخدر
کافی نیست برای گرفتنش؟!
هانسونگ:مینیونگی
دنبال چی که انقدر وقتتو گذاشتی تا از کیم تهیونگ برام مدرک بیاری تا کثافت کاریاشو ثابت کنی
جیمین:آقای لِی هانسونگ مثل اینکه یادتون رفته کی هستین و کجا نشستین همه ی موقعیت هایی که دارین به خاطر یونگی و پدرشه
گفتی نمیتونی کسی و بدون مدرک کافی گیر بندازی و بکشونی دادگاه
این کار تو و زیردستای احمقت بود که کیم تهیونگ و گیر بندازی
ولی یونگی و من این کارو برات انجام دادیم
زورت میاد پاشی بری خونش و بهش دستبند بزنی؟؟
هانسونگ:دستمو روی صورتم کشیدم و کلافه بلند شدم
خیلی خب..خیلی خب
با بی سیم به نیروها اطلاع دادم که توی حیاط آماده باشن
پاشدم لباسمو تنم کردم
کلتمو بستم کمرم
بفرمایین..امروز به مراد دلتون میرسین
اگه میخواین کیم و پشت میله های زندان ببینین
فقط میدونین چی برام جالبه
اینکه چطور تونستین از اون حیوون مدرک گیر بیارین
اون...بزرگترین باند مافیارو داره
واقعا شما عجب جونورایی هستین دیگه
یونگی:نیشخندی زدم و گفتم
از این به بعد اون باند برای منه
از امروز من میشینم جای اون عوضی...
__
┈───┈───┈──┈─
۶.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.