🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت113 #جلد_دوم
به سمت خونه رفته ایلین به من خیره موند مادرم دست پیش گرفته بود تا پس نیفته پشت سرش به سمت خونه رفتیم و من جلوتر از آیلین با چند قدم بلند سعی کردم خودمو به مادرم برسون اما انگار قدماش بلند تر و سریع تر از من شده بود که خیلی زود وارد خونه شد و به اتاقش رفت و چمدونشو برداشت جلوی راهشو گرفتم و گفتم این کار را چیه که می کنید آخه مگه من گفتم شما این جا نمونین من فقط گفتم زن من دکتر داره تحت نظر هست نیازی نیست شما ببریش دکتر چرا بهتون بر میخوره.
چمدون و او از دستش گرفتم و گفتم نکن از این کار را به خدا من انقدر مشکلات دارم که وقت نمیکنم حتی به خونه و به زن و بچه هم سر بزنم مادر من خواهش میکنم تمومش کنید این کاراتون هیچ معنی نداره چرا داری سعی می کنی که منو از دست بدی اگه منو دوست داری باید بیخیال بشی
مگه سنگ منو به سینه نمیزنی میگه پسرت نیستم آرزوت خوشبختیه من نیست؟
من الان خوشبختم من برای اینکه زندگیمون نگه دارم هرکاری می کنم حتی اگه مجبور بشم دوره شماها خط بکشم میکشم پس منو مجبور به این کار را نکن...
مادرم چپ چپ نگاهم کرد و دوباره چمدون از دستم کشید و گفت
_تو بمون و زنت که معلوم نیست از کدوم گوری هر چند وقت یه بار بچه میندازه تو شکمش میاد میگه بچه تو من دیگه کاری ندارم پسری به اسم تو ندارم هیچ وقت دیگه سراغمو نگیر به پدرت هم همینو میگم میگم اون زنه هرزه شو به من و تویی که پدر و مادرشیم ترجیح داد از کنارم گذشت و کنار ایلین رفت
_ فکر نکن توبرنده شدی فکر می کنی کسی که پسرم و از من بگیره من میبخشم و بیخیالش میشم دختر جون از این خبرا نیست تقاصشو پس میدی منتظر باش...
حرفاشو زد تهدیدات شو کرد از خونه بیرون رفت نمی خواستم برم دنبالش دیگه بس بود دیگه کم آورده بودم حداقل مادرم دست از سرمون برمیداشت من میموندم و کیمیا ...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#عاشقانه❤ #عکس_نوشته👌 #جذاب #خاص #free_Palestine🇵🇸 #wallpaper #We_love_the_fight_against_Israel🇮🇷🇵🇸 #covid1948 #القدس_درب_الشهداء🇮🇷🇵🇸 #القدس_لنا🇵🇸🇮🇷 #مرگ_بر_اسرائیل
#خان_زاده #پارت113 #جلد_دوم
به سمت خونه رفته ایلین به من خیره موند مادرم دست پیش گرفته بود تا پس نیفته پشت سرش به سمت خونه رفتیم و من جلوتر از آیلین با چند قدم بلند سعی کردم خودمو به مادرم برسون اما انگار قدماش بلند تر و سریع تر از من شده بود که خیلی زود وارد خونه شد و به اتاقش رفت و چمدونشو برداشت جلوی راهشو گرفتم و گفتم این کار را چیه که می کنید آخه مگه من گفتم شما این جا نمونین من فقط گفتم زن من دکتر داره تحت نظر هست نیازی نیست شما ببریش دکتر چرا بهتون بر میخوره.
چمدون و او از دستش گرفتم و گفتم نکن از این کار را به خدا من انقدر مشکلات دارم که وقت نمیکنم حتی به خونه و به زن و بچه هم سر بزنم مادر من خواهش میکنم تمومش کنید این کاراتون هیچ معنی نداره چرا داری سعی می کنی که منو از دست بدی اگه منو دوست داری باید بیخیال بشی
مگه سنگ منو به سینه نمیزنی میگه پسرت نیستم آرزوت خوشبختیه من نیست؟
من الان خوشبختم من برای اینکه زندگیمون نگه دارم هرکاری می کنم حتی اگه مجبور بشم دوره شماها خط بکشم میکشم پس منو مجبور به این کار را نکن...
مادرم چپ چپ نگاهم کرد و دوباره چمدون از دستم کشید و گفت
_تو بمون و زنت که معلوم نیست از کدوم گوری هر چند وقت یه بار بچه میندازه تو شکمش میاد میگه بچه تو من دیگه کاری ندارم پسری به اسم تو ندارم هیچ وقت دیگه سراغمو نگیر به پدرت هم همینو میگم میگم اون زنه هرزه شو به من و تویی که پدر و مادرشیم ترجیح داد از کنارم گذشت و کنار ایلین رفت
_ فکر نکن توبرنده شدی فکر می کنی کسی که پسرم و از من بگیره من میبخشم و بیخیالش میشم دختر جون از این خبرا نیست تقاصشو پس میدی منتظر باش...
حرفاشو زد تهدیدات شو کرد از خونه بیرون رفت نمی خواستم برم دنبالش دیگه بس بود دیگه کم آورده بودم حداقل مادرم دست از سرمون برمیداشت من میموندم و کیمیا ...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#عاشقانه❤ #عکس_نوشته👌 #جذاب #خاص #free_Palestine🇵🇸 #wallpaper #We_love_the_fight_against_Israel🇮🇷🇵🇸 #covid1948 #القدس_درب_الشهداء🇮🇷🇵🇸 #القدس_لنا🇵🇸🇮🇷 #مرگ_بر_اسرائیل
۶.۵k
۰۲ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.