ادامه پارت

ادامه پارت 112

مادرم اما کمی به هم ریخته و عصبی بود رو به من گفت
_گفتم پسرم تو برو خونه ما میریم یه جایی سر میزنیم بر می‌گردیم جایی که داریم میریم جای تو نیست اخمام تو هم کشیدم و گفتم هر جایی که زن من بره جای منم هست بگین کجا دارین میرین تا من بگم می خوام بیام یا نه!
مادرم نگاهش به ایلین داد و گفت _من که میدونم نخود تو دهنت خیس نمیخوره حتماً رفتی گذاشتی کف دست شوهرت مگه نه ؟
شرمنده سرشو پایین انداخت و من رو بهش گفتم
مادر من این حرفا چیه که میزنید وسط خیابون وایسادیم بحث می کنیم زن من خودش دکتر داره دکترش از همه چیز با خبر من خودم در جریان همه اتفاقا هستم دیگه دکتر بردن شما چه صیغه ای؟
مگه زن من عروسک واسباب بازیه که بزنین بغلتون ببرین هر جایی که دلتون خواست؟
مادرم نگاهی به من کرد و گفت
_نه انگار دیگه اینجا جای من نیست شما دو نفر برای اینکه من از اینجا بیرون کنیددارید هر کاری میکنید.
تمام کاراتون برای اینکه من از این جا بندازین بیرون.
خب از اول بگید من میرم ...

#عاشقانه#عکس_نوشته👌 #wallpaper #جذاب #خاص #free_Palestine🇵🇸 #We_love_the_fight_against_Israel🇮🇷🇵🇸 #covid1948 #القدس_درب_الشهداء🇮🇷🇵🇸 #القدس_لنا🇵🇸🇮🇷 #مرگ_بر_اسرائیل
دیدگاه ها (۱)

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت113 #جلد_دومبه سمت خونه رفته ایلین به ...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت114 #جلد_دومکیمیا خودش اندازه یه لشکر ۱...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت112 #جلد_دومتلاشام برای خوابیدن بی ثمر ...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت111 #جلد_دومنفس راحتی کشیدم و صورت کیمی...

عضوهای جدید ( پارت ۱۷ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط