𝗯𝗿𝗼𝗸𝗲𝗻 𝗹𝗼𝘃𝗲🏹
#𝗯𝗿𝗼𝗸𝗲𝗻_𝗹𝗼𝘃𝗲🏹
↬#𝗽𝗮𝗿𝘁 27
↬#𝗮𝗿𝗺𝗶❦
ویو ا/ت
پشت در وایسادم منتظر بودم در باز بشه
درو که باز کرد رفتم جلوش که لورا گردنم رو محکم گرفت داشت خفهام میکرد
ویو لورا یه روز قبل
توی اتاقم نشسته بودم حوصله ام سر رفته بود رفتم توی پذیرایی که ا/ت رفت بیرون جونگکوک هم خونه نبود
رفتم تو اتاقشون داشتم همین طوری میگشتم که روی میز کنار تخت یه برگه بود
خوندمش
هه پس حاملهاس واسه همینه رفتار جونگکوک انقدر تعقیر کرده زندش نمیزارم اینم مثل قبلی
زمان حال
لورا دستشو دور گردن ا/ت گرفته بود
لورا : آشغال فک کردی میتونی زندگی منو خراب کنی
ا/ت : ولم کن هرزه
لورا : هه با دستای خودم میکشمت
ا/ت : ک..مک (با صدای خفه گی)
لورا ا/ت هولش داد رو به دیوار ا/ت افتاد روی زمین
لورا با پارچه دستای ا/ت رو بست (اینجا ا/ت بی حال و بی حسه وقتی یکی خفهات میکنه بعدش کلا تا چند دقیقه ویندوز میپرونی تجربه دارم از خودم در نیاوردم که چرا نمیتونه کاری کنه به این دلیل)
لورا شونه های ا/ت رو گرفت و گذاشتش رو تخت
ا/ت : چرا نمیمیری چرا تموم نمیشی
لورا : تورو زود تر میکشم
آب زرشکی که روی میز بود رو برداشت
و توش پودر ریخت
فک ا/ت رو گرفت و داشت میریختش تو دهنش(لعنت بر ذهن منحرف)
ا/ت که دستش از پشت بسته شده بود تلاش میکرد بازش کنه
ویو ا/ت
وقتی اونو کرد توش فهمیدم که دوباره میخواد بچه مو بکشه
داشت همشو تو دهنم میریخت منم نمیتونستم کاری کنم
جونگکوک از در امد تو و لورا رو از ا/ت جدا کرد زد تو گوشش
جونگکوک : چه غلطی میکردی
لورا : هیچی (گریه
ا/ت افتاد رو تخت و از دهنش داشت خون میومد جونگکوک رفت سمتش لورا از فرصت استفاده کرد و رفت تو اتاقش
جونگکوک : ا/تتتتتت
دستشو باز کرد و براید استایل بغلش کرد سریع رفت سمت ماشین و گذاشتش توش
ویو بیمارستان جونگکوک
ا/ت رو بردن اتاق عمل پرستارش امد بیرون
جونگکوک : ببخشید حال همسرم خوب میشه
پرستار : اسمشون؟
جونگکوک : جئون ا/ت
پرستار : متاسفانه بهشون زهر داده شده
جونگکوک : یعنی
پرستار : بچه تون که متأسفیم دعا کنید بتونیم همسرتون رو نجات بدیم
جونگکوک نشست روی صندلی و داشت گریه میکرد
جونگکوک : این همه مدت ا/ت داشت راستشو میگفت چرا بهش گوش نکردم
تقصیر اون لورای عوضیه
ویو لورا
از اتاقشون فرار کردم رفتم تو اتاق خودم داشتم وسایلم رو جمع میکردم لعنت بهش گیر افتادم چمدونم رو بستم رفتم سمت در اتاقم هرچی فشارش دادم اههههه قفلش کرده حالا چه غلطی کنم (جونگکوک وقتی ا/ت رو میبره بیمارستان در اتاق لورا رو هم قفل میکنه)
ادامه دارد...؟...؟
↬#𝗽𝗮𝗿𝘁 27
↬#𝗮𝗿𝗺𝗶❦
ویو ا/ت
پشت در وایسادم منتظر بودم در باز بشه
درو که باز کرد رفتم جلوش که لورا گردنم رو محکم گرفت داشت خفهام میکرد
ویو لورا یه روز قبل
توی اتاقم نشسته بودم حوصله ام سر رفته بود رفتم توی پذیرایی که ا/ت رفت بیرون جونگکوک هم خونه نبود
رفتم تو اتاقشون داشتم همین طوری میگشتم که روی میز کنار تخت یه برگه بود
خوندمش
هه پس حاملهاس واسه همینه رفتار جونگکوک انقدر تعقیر کرده زندش نمیزارم اینم مثل قبلی
زمان حال
لورا دستشو دور گردن ا/ت گرفته بود
لورا : آشغال فک کردی میتونی زندگی منو خراب کنی
ا/ت : ولم کن هرزه
لورا : هه با دستای خودم میکشمت
ا/ت : ک..مک (با صدای خفه گی)
لورا ا/ت هولش داد رو به دیوار ا/ت افتاد روی زمین
لورا با پارچه دستای ا/ت رو بست (اینجا ا/ت بی حال و بی حسه وقتی یکی خفهات میکنه بعدش کلا تا چند دقیقه ویندوز میپرونی تجربه دارم از خودم در نیاوردم که چرا نمیتونه کاری کنه به این دلیل)
لورا شونه های ا/ت رو گرفت و گذاشتش رو تخت
ا/ت : چرا نمیمیری چرا تموم نمیشی
لورا : تورو زود تر میکشم
آب زرشکی که روی میز بود رو برداشت
و توش پودر ریخت
فک ا/ت رو گرفت و داشت میریختش تو دهنش(لعنت بر ذهن منحرف)
ا/ت که دستش از پشت بسته شده بود تلاش میکرد بازش کنه
ویو ا/ت
وقتی اونو کرد توش فهمیدم که دوباره میخواد بچه مو بکشه
داشت همشو تو دهنم میریخت منم نمیتونستم کاری کنم
جونگکوک از در امد تو و لورا رو از ا/ت جدا کرد زد تو گوشش
جونگکوک : چه غلطی میکردی
لورا : هیچی (گریه
ا/ت افتاد رو تخت و از دهنش داشت خون میومد جونگکوک رفت سمتش لورا از فرصت استفاده کرد و رفت تو اتاقش
جونگکوک : ا/تتتتتت
دستشو باز کرد و براید استایل بغلش کرد سریع رفت سمت ماشین و گذاشتش توش
ویو بیمارستان جونگکوک
ا/ت رو بردن اتاق عمل پرستارش امد بیرون
جونگکوک : ببخشید حال همسرم خوب میشه
پرستار : اسمشون؟
جونگکوک : جئون ا/ت
پرستار : متاسفانه بهشون زهر داده شده
جونگکوک : یعنی
پرستار : بچه تون که متأسفیم دعا کنید بتونیم همسرتون رو نجات بدیم
جونگکوک نشست روی صندلی و داشت گریه میکرد
جونگکوک : این همه مدت ا/ت داشت راستشو میگفت چرا بهش گوش نکردم
تقصیر اون لورای عوضیه
ویو لورا
از اتاقشون فرار کردم رفتم تو اتاق خودم داشتم وسایلم رو جمع میکردم لعنت بهش گیر افتادم چمدونم رو بستم رفتم سمت در اتاقم هرچی فشارش دادم اههههه قفلش کرده حالا چه غلطی کنم (جونگکوک وقتی ا/ت رو میبره بیمارستان در اتاق لورا رو هم قفل میکنه)
ادامه دارد...؟...؟
۲۷.۸k
۲۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.