منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:72
ات: جونگکوک؟
سمتش چرخیدم
جونگکوک: هوم؟
یه قدم جلو اومدو گفت
ات: داری گریه میکنی؟
رومو ازش گرفتم به سمت اونطرف استخر رفتم
جونگکوک: برو داخل
ات: جونگکوک چته بگو لطفا
جونگکوک:ازاینجا برو!
ات: چرا گریه میکنی؟ تو.. تو هیچ وقت گریه نکردی
جونگکوک: خودت باعث شدی بعد ۵سال گریه کنم! تقصیر خودته! حالاهم از اینجا برو!
ات: جونگکوک من چیکار کردم؟؟
جونگکوک:برو از اینجا
ات: تا بهم نگی چته جایی نمیرم
سمتش رفتم و تو فاصله ی یک سانتی گفتم
جونگکوک:فردا طلاقت میدم.و هرچی که بینمون بود رو تموم میکنم از همین امشب!
متعجب نگام میکرد.
#ات
متعجب نگاش میکردم که روشو ازم گرفت و خاست بره که پام لیز خورد
و داشتم موفتادم تو استخر
ات: جونگکوککک
زود دستمو گرفت
بهش خیره بودم
ات:جونگکوک ولم نکن!
جونگکوک:چرا؟
ات:تویی که نمیتونی بزاری بیوفتم تو استخر میخای تا اخر عمر ولم کنی؟
چن ثانیه تو چشام نگاه کرد بعد دستمو ول کرد که افتادم تو اب
اونم روشو گرفت و رفت
و از شانس خوب یا بدم شنا بلد نبودم
ات: جـ...
هر دیقه تو اب فرو میرفتم و چشام سیاهی میرفت.
که یکی دستمو گرفت و منو بیرون کشید
به امید اینکه جونگکوک هست لبخندی زدم ولی با دیدن یه فرد ناشناس و سوزش گردنم چشام سیاهی رفت...
پارت:72
ات: جونگکوک؟
سمتش چرخیدم
جونگکوک: هوم؟
یه قدم جلو اومدو گفت
ات: داری گریه میکنی؟
رومو ازش گرفتم به سمت اونطرف استخر رفتم
جونگکوک: برو داخل
ات: جونگکوک چته بگو لطفا
جونگکوک:ازاینجا برو!
ات: چرا گریه میکنی؟ تو.. تو هیچ وقت گریه نکردی
جونگکوک: خودت باعث شدی بعد ۵سال گریه کنم! تقصیر خودته! حالاهم از اینجا برو!
ات: جونگکوک من چیکار کردم؟؟
جونگکوک:برو از اینجا
ات: تا بهم نگی چته جایی نمیرم
سمتش رفتم و تو فاصله ی یک سانتی گفتم
جونگکوک:فردا طلاقت میدم.و هرچی که بینمون بود رو تموم میکنم از همین امشب!
متعجب نگام میکرد.
#ات
متعجب نگاش میکردم که روشو ازم گرفت و خاست بره که پام لیز خورد
و داشتم موفتادم تو استخر
ات: جونگکوککک
زود دستمو گرفت
بهش خیره بودم
ات:جونگکوک ولم نکن!
جونگکوک:چرا؟
ات:تویی که نمیتونی بزاری بیوفتم تو استخر میخای تا اخر عمر ولم کنی؟
چن ثانیه تو چشام نگاه کرد بعد دستمو ول کرد که افتادم تو اب
اونم روشو گرفت و رفت
و از شانس خوب یا بدم شنا بلد نبودم
ات: جـ...
هر دیقه تو اب فرو میرفتم و چشام سیاهی میرفت.
که یکی دستمو گرفت و منو بیرون کشید
به امید اینکه جونگکوک هست لبخندی زدم ولی با دیدن یه فرد ناشناس و سوزش گردنم چشام سیاهی رفت...
۱۴.۳k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.