زندگی جالب منpt10
پارت۱۰
ویو م ا.ت
(صدای اهنگ میومد)
م ا.ت:اینجا چه خبره*داد
(ا.ت داشت وست خونه میرقصید و متوجه مامانش نبود)
م ا.ت:ا.ت؟حالت خوبه؟
رفتم جلو اهنگو قط کردم
ا.ت:چی شد
م ا.ت:اینجا چه خبره ا.ت*داد
ا.ت:م.مامان؟
ا.ت:اومدی؟
م ا.ت:منو باش که نگرانه حالت بودم
ا.ت:چ.چیزه م.من ...
م ا.ت:نمیخوام ازت چیزی بشنوم ازت شاکیم
ا.ت:مامان(کشیده میگه) مگه من چیکار کردم؟
م ا.ت:تو مریضی باید استراحت کنی اومدی وسط میرقصی
ا.ت:مگه چیه دلم خواست الان برقصم
م ات:توی این وضعیت؟
م ا.ت: برو استراحت کن
ویو ا.ت
اخ ا.ت ببین چیکار کردی
مامان دستگیرت کرد الان چی درمورد فکر میکنه وای خدایا
رفتم رو مبل نشستم
برام اب پرتقال اورد
ا.ت:ممنون
سینیو گذاشت رومیزو رو مبل نشست
م ا.ت:انتظار نداشتم
ا.ت:ا.انتظاره چیو؟
م ا.ت:اینکه دل بدی به اهنگ
ا.ت:اهاا
مثه اینکه دیگه لو رفتم
لعنتی
م ا.ت:ببینم سرت درد نمیکنه
ا.ت:هوم؟نه
م ا.ت:بیا بعدا باند سرتو عوض کنم
ا.ت:باشه
اب پرتقالمو خوردم
رفتم پایین نشستم
باند سرمو باز کرد
م ا.ت:هوفف خوبه زخم سرت بزرگ نیست
ا.ت:اوهوم وقتی ماشین بهم زد از طرف شاگرد زد
م ا.ت:خداروشکر یئون نبود
ا.ت:اوهوم
با پنبه ای که الکل خورده بود دورو برشو تمیز کرد درد داشت ولی قابل تحمل بود
دوباره با باند سرمو بست
ا.ت:مرسی
یه بوسه به سرم زد
م ا.ت:کاش من به جات بودم
ا.ت:خدا نکنه مامان اگه اتفاقی برای تو بیوفته من تنها میمونم
م ا.ت:ولی اگه اتفاقی برای تو بیوفته من میمیرم*با اشک
اشکاشو پاک کردم
ا.ت:گریه نکن مامان
م ات:*لبخند تلخ
ا.ت:مامان(یکم کشیده)
م ا.ت:هوم؟
ا.ت:گشنمه برام غذا درست کن
م ا.ت:چیزی نخوردی؟
ا.ت:نه
م ا.ت:ا.ت!دیوونه شدی از صبح تا الان گشنه موندی؟
ا.ت:مامان دیگه
م ا.ت:باشه حالا یه چیزی درست میکنم
ا.ت:چیی؟
م ا.ت:کیمچی چطوره؟
ا.ت:عالیه
م ا.ت:خیله خب پس کیمچی
ا.ت:اوهوم
مامانم بلند شد تا غذا درست کنه
گوشیمو برداشتمو رفتم تو اینستا
یه پیام اومده بود برام
تهیونگ؟ اون از کجا پیجمو پیدا کرده؟
(تهیوتگ:سلام حالت چطوره؟
خواستم سر به سرش بزارم
ات:نه اصلا خوب نیستم)
گوشیمو گذاشتم رقتم تو اتاقم تا ماسک صورتمو بزارم که صدای مامانم شنیدم
م ا.ت: ا.ت! ا.ت! گوشیت داره زنگ میخوره
ا.ت:اومدم
رفتم گوشیمو برداشتم شماره ناشناس بود جواب دادم
(ا.ت:الو بفرمایید
تهیونگ: ا.ت! ا.ت خوبی؟
ا.ت: تهیونگ؟ عا اره من خوبم
تهیونگ: سکتم دادی این چه شوخی ای بود
ا.ت: ببخشید فکر میکرذم جدی نمیگیری
تهیونگ: وای قلبم عایی
ا.ت: چی شد خوبی؟*خنده
تهیونگ: هنوز نخوابیدی؟
ا.ت:این موقع شب تازه اوله شبه
تهیونگ :تو باید استراحت
ا.ت:اوهوم
تهیونگ: دیگه از این دیوونه بازیا در نیاری استراحت کن
ا.ت: شما نمیگفتی هم استراحت میکردم
تهیونگ: واقعا میگم اگه لج کنی به خاله میگم
ا.ت:خاله؟کی شدم دختر خالت
تهیونگ: نمی تونم مامان هیترمو خاله صدا کنم
ا.ت:عاا مسخره نکن دیگه حرف از هیتر میتر نیست
تهیونگ: چی؟
ا.ت:هیچی فقط امروز بدجوری لو رفتم الانم هرکی بدونه مهم نیست
تهیونگ: پیشرفت خوبیه
ا.ت:اوهوم واقعا الان شدم ارمی باورم نمیشه که باهات در ارتباطم
تهیونگ: نگران نباش عادت میشه
ا.ت:اوهوم من دیگه باید برم
تهیونگ: باشه فعلا)
...
ویو م ا.ت
(صدای اهنگ میومد)
م ا.ت:اینجا چه خبره*داد
(ا.ت داشت وست خونه میرقصید و متوجه مامانش نبود)
م ا.ت:ا.ت؟حالت خوبه؟
رفتم جلو اهنگو قط کردم
ا.ت:چی شد
م ا.ت:اینجا چه خبره ا.ت*داد
ا.ت:م.مامان؟
ا.ت:اومدی؟
م ا.ت:منو باش که نگرانه حالت بودم
ا.ت:چ.چیزه م.من ...
م ا.ت:نمیخوام ازت چیزی بشنوم ازت شاکیم
ا.ت:مامان(کشیده میگه) مگه من چیکار کردم؟
م ا.ت:تو مریضی باید استراحت کنی اومدی وسط میرقصی
ا.ت:مگه چیه دلم خواست الان برقصم
م ات:توی این وضعیت؟
م ا.ت: برو استراحت کن
ویو ا.ت
اخ ا.ت ببین چیکار کردی
مامان دستگیرت کرد الان چی درمورد فکر میکنه وای خدایا
رفتم رو مبل نشستم
برام اب پرتقال اورد
ا.ت:ممنون
سینیو گذاشت رومیزو رو مبل نشست
م ا.ت:انتظار نداشتم
ا.ت:ا.انتظاره چیو؟
م ا.ت:اینکه دل بدی به اهنگ
ا.ت:اهاا
مثه اینکه دیگه لو رفتم
لعنتی
م ا.ت:ببینم سرت درد نمیکنه
ا.ت:هوم؟نه
م ا.ت:بیا بعدا باند سرتو عوض کنم
ا.ت:باشه
اب پرتقالمو خوردم
رفتم پایین نشستم
باند سرمو باز کرد
م ا.ت:هوفف خوبه زخم سرت بزرگ نیست
ا.ت:اوهوم وقتی ماشین بهم زد از طرف شاگرد زد
م ا.ت:خداروشکر یئون نبود
ا.ت:اوهوم
با پنبه ای که الکل خورده بود دورو برشو تمیز کرد درد داشت ولی قابل تحمل بود
دوباره با باند سرمو بست
ا.ت:مرسی
یه بوسه به سرم زد
م ا.ت:کاش من به جات بودم
ا.ت:خدا نکنه مامان اگه اتفاقی برای تو بیوفته من تنها میمونم
م ا.ت:ولی اگه اتفاقی برای تو بیوفته من میمیرم*با اشک
اشکاشو پاک کردم
ا.ت:گریه نکن مامان
م ات:*لبخند تلخ
ا.ت:مامان(یکم کشیده)
م ا.ت:هوم؟
ا.ت:گشنمه برام غذا درست کن
م ا.ت:چیزی نخوردی؟
ا.ت:نه
م ا.ت:ا.ت!دیوونه شدی از صبح تا الان گشنه موندی؟
ا.ت:مامان دیگه
م ا.ت:باشه حالا یه چیزی درست میکنم
ا.ت:چیی؟
م ا.ت:کیمچی چطوره؟
ا.ت:عالیه
م ا.ت:خیله خب پس کیمچی
ا.ت:اوهوم
مامانم بلند شد تا غذا درست کنه
گوشیمو برداشتمو رفتم تو اینستا
یه پیام اومده بود برام
تهیونگ؟ اون از کجا پیجمو پیدا کرده؟
(تهیوتگ:سلام حالت چطوره؟
خواستم سر به سرش بزارم
ات:نه اصلا خوب نیستم)
گوشیمو گذاشتم رقتم تو اتاقم تا ماسک صورتمو بزارم که صدای مامانم شنیدم
م ا.ت: ا.ت! ا.ت! گوشیت داره زنگ میخوره
ا.ت:اومدم
رفتم گوشیمو برداشتم شماره ناشناس بود جواب دادم
(ا.ت:الو بفرمایید
تهیونگ: ا.ت! ا.ت خوبی؟
ا.ت: تهیونگ؟ عا اره من خوبم
تهیونگ: سکتم دادی این چه شوخی ای بود
ا.ت: ببخشید فکر میکرذم جدی نمیگیری
تهیونگ: وای قلبم عایی
ا.ت: چی شد خوبی؟*خنده
تهیونگ: هنوز نخوابیدی؟
ا.ت:این موقع شب تازه اوله شبه
تهیونگ :تو باید استراحت
ا.ت:اوهوم
تهیونگ: دیگه از این دیوونه بازیا در نیاری استراحت کن
ا.ت: شما نمیگفتی هم استراحت میکردم
تهیونگ: واقعا میگم اگه لج کنی به خاله میگم
ا.ت:خاله؟کی شدم دختر خالت
تهیونگ: نمی تونم مامان هیترمو خاله صدا کنم
ا.ت:عاا مسخره نکن دیگه حرف از هیتر میتر نیست
تهیونگ: چی؟
ا.ت:هیچی فقط امروز بدجوری لو رفتم الانم هرکی بدونه مهم نیست
تهیونگ: پیشرفت خوبیه
ا.ت:اوهوم واقعا الان شدم ارمی باورم نمیشه که باهات در ارتباطم
تهیونگ: نگران نباش عادت میشه
ا.ت:اوهوم من دیگه باید برم
تهیونگ: باشه فعلا)
...
۷۳.۵k
۰۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.