Part62.............کوک
#Part62.............کوک
یه مردی جلویه پنجره سرتاسریه اتاقش وایساده بودوپشتش به مابودکه تاحضورمون رواحساس کردبرگشت چشام چارتاشداین چقدجوونه باورم نمیشه میخوردکه همسن خودم باشه تواین سنش صاحب همچین چیزاییوکمپانیه البته خوب منم کم ازاون نبودم ولی خب اینکه یه خواننده جهانیم بی تاثیرنبوده ولی غیرازاینکه خیلی جوونوموفق بود جذابوخوشگلم بودجونیور:اوه سلام خش امدین امدطرفمونوبه هممون دست دادبه منکه رسیدگف:بهبه جناب جئون همیشه دوس داشتم ازنزدیک ببینمتون+خیلی ممنون شمالطف دارین ماروسمت مبلابردوگف بشینیموبعدم برامون قهوه سفارش دادوگف:خب من زیاداهل حاشیه نیستم پس میرم سره اصل مطلب خب قراروبرای چن وقت بنویسیم نامی:اوه بله هرچندمدتی که دوست داریدبلاخره شما مدیرکمپانین جونیور:اوه اقای کیم لطفااینجوری نگین اینجادیگه مطعلق به شماست شوگا:شمالطف داریدولی به نظرم فلامدتش کوتاه باشه شایداوضاع خوب پیش نره این مدت جونیور:مشکلی نیس هرجورکه شمامایلین خب اسم کمپانیوچطوره بهjb تغییربدیم جونیوروبی تی اس چطوره موافقید جیهوپ:بله چقدجالب ممنونیم جونیور:پس این قراردادهاروامضاکنیم تاخیالمون راحت شه وبه زیردستش هری اشاره کردقراردادوداد بهمونودست به دست چرخوندیموهممون امضاکردیم البته قبلش یکم خوندیمش البته بیشترنامجون چون ماهنو زبانمون زیاد خوب نبود چیزخاصی نداش همه چی خوب بودبلاخره نمیشه اعتمادکردجونیور امدوباهممون دست دادوتبریک گفت:برای این قراردادبسیارعالی امشب یه جشن بگیریم برای شام راننده میفرستم براتون که بیاین یهوازدهنم درفت:پس دختراچی جونیوریکم مشکوک نگام کردوگف:کدوم دختراجناب جئون+اوه چیزجیمین:ماباچندتاازاستفای دخترامدیم اینجااونارومیگن جونیو:اهاخب میتونیداونارم بیارید مشکلی نداره ته:خیلی ممنون وازاونجارفتیم خونه تا برای شب اماده بشیم........رستا
امشب برای شام کمپانیه جدیددعوتمون کرده بودوهممون یه دوش نوبتی گرفتیمواماده شدیم خدایی یکی ازیکی بهتربودن افرا:واای رستاچقدناز شدی ازشماهاکه نازترنشدم رویا:ن خشم امدخدابه دادکوک برسه همشون بم خندیدن عوضیاکه کوک بهم تکس دادکه بریم بیرون ماشین امده رفتیم پایین که همشون اماده تولابی باکت شلوارمشکی منتظره مابودن چقدم جذاب بودن لنتیاکوک که دیدتم بهم خیره شدن بود که جیهوپ زدبه پلهوش که به خدش بیادامدکنارمواروم دمه گوشم گف:انقدخانم جئون زیباشدن نمیگن من کاری دستشون میدم+شمابیجامیکنی کاری بکنی وراه افتادیمووقتی رسیدیم ب ون اون پسره هیزامدوبهمون سلام دادومیخواس باهام دست بده که کوک گف:اونامسلمونن وبعدخدش دستشوگرفتو همگی سوارشدیم
یه مردی جلویه پنجره سرتاسریه اتاقش وایساده بودوپشتش به مابودکه تاحضورمون رواحساس کردبرگشت چشام چارتاشداین چقدجوونه باورم نمیشه میخوردکه همسن خودم باشه تواین سنش صاحب همچین چیزاییوکمپانیه البته خوب منم کم ازاون نبودم ولی خب اینکه یه خواننده جهانیم بی تاثیرنبوده ولی غیرازاینکه خیلی جوونوموفق بود جذابوخوشگلم بودجونیور:اوه سلام خش امدین امدطرفمونوبه هممون دست دادبه منکه رسیدگف:بهبه جناب جئون همیشه دوس داشتم ازنزدیک ببینمتون+خیلی ممنون شمالطف دارین ماروسمت مبلابردوگف بشینیموبعدم برامون قهوه سفارش دادوگف:خب من زیاداهل حاشیه نیستم پس میرم سره اصل مطلب خب قراروبرای چن وقت بنویسیم نامی:اوه بله هرچندمدتی که دوست داریدبلاخره شما مدیرکمپانین جونیور:اوه اقای کیم لطفااینجوری نگین اینجادیگه مطعلق به شماست شوگا:شمالطف داریدولی به نظرم فلامدتش کوتاه باشه شایداوضاع خوب پیش نره این مدت جونیور:مشکلی نیس هرجورکه شمامایلین خب اسم کمپانیوچطوره بهjb تغییربدیم جونیوروبی تی اس چطوره موافقید جیهوپ:بله چقدجالب ممنونیم جونیور:پس این قراردادهاروامضاکنیم تاخیالمون راحت شه وبه زیردستش هری اشاره کردقراردادوداد بهمونودست به دست چرخوندیموهممون امضاکردیم البته قبلش یکم خوندیمش البته بیشترنامجون چون ماهنو زبانمون زیاد خوب نبود چیزخاصی نداش همه چی خوب بودبلاخره نمیشه اعتمادکردجونیور امدوباهممون دست دادوتبریک گفت:برای این قراردادبسیارعالی امشب یه جشن بگیریم برای شام راننده میفرستم براتون که بیاین یهوازدهنم درفت:پس دختراچی جونیوریکم مشکوک نگام کردوگف:کدوم دختراجناب جئون+اوه چیزجیمین:ماباچندتاازاستفای دخترامدیم اینجااونارومیگن جونیو:اهاخب میتونیداونارم بیارید مشکلی نداره ته:خیلی ممنون وازاونجارفتیم خونه تا برای شب اماده بشیم........رستا
امشب برای شام کمپانیه جدیددعوتمون کرده بودوهممون یه دوش نوبتی گرفتیمواماده شدیم خدایی یکی ازیکی بهتربودن افرا:واای رستاچقدناز شدی ازشماهاکه نازترنشدم رویا:ن خشم امدخدابه دادکوک برسه همشون بم خندیدن عوضیاکه کوک بهم تکس دادکه بریم بیرون ماشین امده رفتیم پایین که همشون اماده تولابی باکت شلوارمشکی منتظره مابودن چقدم جذاب بودن لنتیاکوک که دیدتم بهم خیره شدن بود که جیهوپ زدبه پلهوش که به خدش بیادامدکنارمواروم دمه گوشم گف:انقدخانم جئون زیباشدن نمیگن من کاری دستشون میدم+شمابیجامیکنی کاری بکنی وراه افتادیمووقتی رسیدیم ب ون اون پسره هیزامدوبهمون سلام دادومیخواس باهام دست بده که کوک گف:اونامسلمونن وبعدخدش دستشوگرفتو همگی سوارشدیم
۵.۳k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.