دخترشیطونبلا

#دختر‌شیطون‌بلا28

از لحنم خنده اش گرفت و بدون اینکه چیزی بگه آروم شروع به بالا رفتن از پله ها کرد و منم همینطور که خودش و اجدادش رو مورد لطفم قرار میدادم به سمت آشپزخونه رفتم تا ظرفها رو بشورم اما وسط راه صدام زد که به سمتش برگشتم و گفتم:

_ هان؟
_ هان یعنی چی؟!
_ یعنی بنال
_ خیلی بی ادبی مهسا
_ همینه که هست
_ تو خونه ی من نمیتونی از این حرفا بزنی

پوزخندی زدم و گفتم:

_ والا من زیاد علاقه ای به تحمل کردن تو و خونه ات ندارم اما خب مجبورم!
_ و همچنین مجبوری درست رفتار کنی

کلافه سرم رو تکون دادم و گفتم:

_ وای حرفت رو بزن دیگه، مخم رو خوردی!

یکی از ابروهاش رو بالا انداخت و گفت:

_ نشنیدم چی گفتی، دوباره بگو؟!
_ گفتم لطفا بنال

زیر لب یه " تو آدم نمیشی " گفت که به روی خودم نیاوردم و اونم بلند گفت:

_ میخواستم بگم تلافی اون کار بچگونه ات و خراب کردن غذا رو بعداً سرت درمیارم!

پقی زدم زیر خنده و با لحن حرص دربیاری گفتم:

_ مالِ این حرفا نیستی
_ حالا ببین

بی توجه به سمت آشپزخونه رفتم و مشغول جمع کردن میز شدم تا بشورمشون و اگه میشه از زیرکار در برم و جیم فنگ بزنم و قبل از اینکه بیشتر بره روی مخم، برم خونه خودم.

درسته هیچوقت از کارِخونه خوشم نمیومد اما چون کلاً آدم تند و تیزی بودم، تو یه ربع همه چیز رو جمع و جور کردم.
یه نگاه به ساعت کردم و با دیدن عقربه ها که سه بعدازظهر رو نشون میدادن، بی سروصدا به سمت اتاقی که لباسهام رو داخلش گذاشته بودم، رفتم.

لباسهام رو که پوشیدم همونطور بی سر و صدا بیرون اومدم و به سمت در سالن رفتم تا قبل از متوجه شدن سامان برم اما به محض اینکه دستم به دستگیره ی درسالن خورد، صداش رو از پشت سرم شنیدم!

_ کجا بسلامتی؟!

مثل این دزدهایی که توسط صاحب خونه گیر افتادن لبم رو گاز گرفتم، به سمت عقب برگشتم و گفتم:

_ هیچ جا
_ لباس پوشیدی اخه!
_ هوا سرد بود
_ کفشاتم دستته آخه!
_ خب میخواستم بذارمشون پشت در که بعدا که میخوام برم معطل نشم!
_ نه بابا؟
_ آره دیگه

لپش رو از داخل گاز گرفت تا مثلا من نفهمم داره میخنده و گفت:

_ خر خودتی!
دیدگاه ها (۲)

عدد درون کدوم دایره را نتوانستید بخوانید؟این تست نشون میده ا...

#دختر‌شیطون‌بلا29_ با من اینجوری حرف نزنا_ من با هرکس متناسب...

#دختر‌شیطون‌بلا27چون تعداد پله ها کم بود چیزیم نشد ولی برای ...

#دختر‌شیطون‌بلا26به سرفه کردن افتاد و همینطور که با دهن پر س...

پارت ۸

#مافیای_من #P4لینو:کار داشتم پس زودتر بیدار شدم ‍و رفتم دنبا...

برمیگردمپارت : 62( جنی ) از میخواستم ماسکشو بده پایین اما او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط