لبخند زد و نگاهش را از من برداشت:
لبخند زد و نگاهش را از من برداشت:
"بعضی وقتها فکر میکنم من و تو یک آدم هستیم... اما خیلی اتفاقی قبل از اینکه به دنیا بیاییم دو تیکه شدیم و جدا از
هم.
"چرا؟"
"چون تو به معنای واقعی کلمه خودِ منی، با این فرق که همهی بدیها و آشغالها از وجودت شسته شده."
هوا را با فشار و صدا از بینیام دادم بیرون:
"زیر آشغالها... باز هم آشغالهای بیشتری هست. ما تا مغز استخوان آشغالیم."
#رادیو_سکوت
"بعضی وقتها فکر میکنم من و تو یک آدم هستیم... اما خیلی اتفاقی قبل از اینکه به دنیا بیاییم دو تیکه شدیم و جدا از
هم.
"چرا؟"
"چون تو به معنای واقعی کلمه خودِ منی، با این فرق که همهی بدیها و آشغالها از وجودت شسته شده."
هوا را با فشار و صدا از بینیام دادم بیرون:
"زیر آشغالها... باز هم آشغالهای بیشتری هست. ما تا مغز استخوان آشغالیم."
#رادیو_سکوت
۱۰.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.