خیانت
#خیانت
#pt6
همین کافی بود تا قهوه بپر تو گلو کارینا و کارینا شروع کرد به سرفه کردن کوک با چهره نگران به پشت کارینا میزد
_حالت خوبع؟چت شد
کارینا دستشو به نشونه حالش خوبه بالا آورد و با تعجب به سمت کوک برگشت
_من؟منو دوست داری؟
+آره اونم زیاد
کارینا بلند شد هول هولکی فنجون قهوه هارو برد
_کارینا خوبی؟
کوک دست کارینا رو گرفت و به طرف خودش برگردوند
+گوش کن جونگ کوک مطمئنم حسمون دو طرفس و منم دوست دارم ولی ولی ما به هم نمیخوریم یعنی من
_واسه چی مشکل چیه
+هیچ مشکلی نیست تو یه پسر پولداری و قطعا خانواده هم داری ولی من هیچی ندارم من خانواده هم ندارم
کارینا خواست دستشو جدا کنه ولی کوک نه قانع شده بود و نه پشیمون میشد اونو بیشتر به خودش نزدیک کرد و کمرشو گرفت
_من بین همه دخترایی که دورمن و پولدارن و هرشب زیر یکین تو رو انتخاب کردم خوب درکت میکنم خیلی خوب میفهممت ولی نمیتونی از انتخابم منصرفم کنی
کوک یه دستشو رو صورت کارینا گذاشت و آورد بالا
_من عاشقتم بعد از عمری مشکل تو تونستی به آرامش برسونیم و بعدشم آرامشم تویی حالا میخوای پسم بزنی
+من پست نمیزنم فقط نمیخوام دردسر شه واست
_تو باعث دردسر من نیستی و نمیشی
دخترک نگاهی به لبایه کوک کرد صورت کوک رو گرفت و قد بلندی کرد و لباشو محکم رو لبایه کوک گذاشت کوک هم که منتظر همین بود همراهی کرد کارینارو رو مبل نشوند و تکیش داد به پشت مبل کم کم رو مبل خوابوندش که گوشیه کوک زنگ خورد
کوک با عصبانیت از کارینا جدا شد و گوشیشو جواب داد
_چی میگی؟
....ارباب پدرتون دستور دادن برا کاری برید پیششون
_آخه الان این وقت شب
....بله ارباب
_خیله خب میام
کوک قطع کرد و گوشیشو گذاشت کنار رو لب کارینا بوسه آرومی زد و بلند شد
+کجا میری
_باید برم چاگیا کار فوری واسم پیش اومده
+این وقت شب
_پدرم منتظرمه فردا میام پیشت
+باشه عزیزم
کوک با این حرف کارینا قند تو دلش آب شد
_عزیزم؟
+خوشت نمیاد؟(لبخند)
_اتفاقا از زبون تو واسم خیلی قشنگه
#pt6
همین کافی بود تا قهوه بپر تو گلو کارینا و کارینا شروع کرد به سرفه کردن کوک با چهره نگران به پشت کارینا میزد
_حالت خوبع؟چت شد
کارینا دستشو به نشونه حالش خوبه بالا آورد و با تعجب به سمت کوک برگشت
_من؟منو دوست داری؟
+آره اونم زیاد
کارینا بلند شد هول هولکی فنجون قهوه هارو برد
_کارینا خوبی؟
کوک دست کارینا رو گرفت و به طرف خودش برگردوند
+گوش کن جونگ کوک مطمئنم حسمون دو طرفس و منم دوست دارم ولی ولی ما به هم نمیخوریم یعنی من
_واسه چی مشکل چیه
+هیچ مشکلی نیست تو یه پسر پولداری و قطعا خانواده هم داری ولی من هیچی ندارم من خانواده هم ندارم
کارینا خواست دستشو جدا کنه ولی کوک نه قانع شده بود و نه پشیمون میشد اونو بیشتر به خودش نزدیک کرد و کمرشو گرفت
_من بین همه دخترایی که دورمن و پولدارن و هرشب زیر یکین تو رو انتخاب کردم خوب درکت میکنم خیلی خوب میفهممت ولی نمیتونی از انتخابم منصرفم کنی
کوک یه دستشو رو صورت کارینا گذاشت و آورد بالا
_من عاشقتم بعد از عمری مشکل تو تونستی به آرامش برسونیم و بعدشم آرامشم تویی حالا میخوای پسم بزنی
+من پست نمیزنم فقط نمیخوام دردسر شه واست
_تو باعث دردسر من نیستی و نمیشی
دخترک نگاهی به لبایه کوک کرد صورت کوک رو گرفت و قد بلندی کرد و لباشو محکم رو لبایه کوک گذاشت کوک هم که منتظر همین بود همراهی کرد کارینارو رو مبل نشوند و تکیش داد به پشت مبل کم کم رو مبل خوابوندش که گوشیه کوک زنگ خورد
کوک با عصبانیت از کارینا جدا شد و گوشیشو جواب داد
_چی میگی؟
....ارباب پدرتون دستور دادن برا کاری برید پیششون
_آخه الان این وقت شب
....بله ارباب
_خیله خب میام
کوک قطع کرد و گوشیشو گذاشت کنار رو لب کارینا بوسه آرومی زد و بلند شد
+کجا میری
_باید برم چاگیا کار فوری واسم پیش اومده
+این وقت شب
_پدرم منتظرمه فردا میام پیشت
+باشه عزیزم
کوک با این حرف کارینا قند تو دلش آب شد
_عزیزم؟
+خوشت نمیاد؟(لبخند)
_اتفاقا از زبون تو واسم خیلی قشنگه
۱۱.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.