پارت⁴¹
پارت⁴¹
ات:کوک بهتره ولش کنی اوت دیکه رفته سراغ زندگی خودش نمیخوام برای چیز دیگهی زندگیم دوباره خراب بشه
کوک:هرچی عشقم بگه
²ماه بعد
ماه ها و روز ها گذشت و این دونفر بیشتر و بیشتر عاشق هم شدن تو این چندماه اتفاقات خواستی نیوفتاده بود و آروم زندگی میکردن
ولی حالا باید ببینیم که تا آخر عمرشون خوشحال می مونن..
[بچه ها یه نکته تو این دوماه یه خدمتکار اومده برا کمک به اجوما که با ات حسودی میکنه ولی خودشو دوست ات جا زده اسمش هسو ]
دور میز نشسته بودن و مشغول صحبت کردن بودن که ات با لبخند بلند شد
ات:کوکی،مادر و پدر میخوام بهتون یه خبر خوب بدم
م.ک:بگو ات قشنگم
ات:خب چطور بگم
کوک:بگو جون به لبمون کردی
ات:خب من باردارم....و این برگه ازمایشه
جونگکوک با لبخند خرگوشی که روی لبش بود برگه آزمایش رو گرفت
کوک:ات من باور نمیشه دارم پدر میشم
ات:آره عزیزم
اون شب شب خوبی براشون بود.......
ات:کوک بهتره ولش کنی اوت دیکه رفته سراغ زندگی خودش نمیخوام برای چیز دیگهی زندگیم دوباره خراب بشه
کوک:هرچی عشقم بگه
²ماه بعد
ماه ها و روز ها گذشت و این دونفر بیشتر و بیشتر عاشق هم شدن تو این چندماه اتفاقات خواستی نیوفتاده بود و آروم زندگی میکردن
ولی حالا باید ببینیم که تا آخر عمرشون خوشحال می مونن..
[بچه ها یه نکته تو این دوماه یه خدمتکار اومده برا کمک به اجوما که با ات حسودی میکنه ولی خودشو دوست ات جا زده اسمش هسو ]
دور میز نشسته بودن و مشغول صحبت کردن بودن که ات با لبخند بلند شد
ات:کوکی،مادر و پدر میخوام بهتون یه خبر خوب بدم
م.ک:بگو ات قشنگم
ات:خب چطور بگم
کوک:بگو جون به لبمون کردی
ات:خب من باردارم....و این برگه ازمایشه
جونگکوک با لبخند خرگوشی که روی لبش بود برگه آزمایش رو گرفت
کوک:ات من باور نمیشه دارم پدر میشم
ات:آره عزیزم
اون شب شب خوبی براشون بود.......
۲۱.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.