شروع دوباره پارت ۱۴ فیک بی تی اس
شروع دوباره پارت ۱۴ #فیک_بی_تی_اس
اون چرا اینجاس؟ کوک چرا اینجاس؟ ... پشت سرشم یولی وارد اتاقم شد ... اونا اینجا چیکار میکنن؟
+: کوک؟
_: سلام ا.ت
+: تو اینجا چیکار میکنی؟ اونم با این؟
_: ا.ت لطفا ... اون شرکت مدلینگ منه دیگه
+: ولی لوکا نگفت شرکت جعون منظورشه
*: خانم من میخواستم بگم ولی تلفنتون زنگ خورد
+: اشکال نداره عزیزم میتونی بری
_: عزیزم؟ این پسره دیگه کیه ؟(تو ذهنش)
+: اوکی کوک تو رو فهمیدم ولی این چرا اینجاس؟ نگو که دوس دخترتم با خودت میبری سر کار (پوزخند)
_: یولی منشی و دست راستمه
+: اومم ... منم انتطار نداشتم شریکت باشه که ... بگو پس خودشو میچسبونده به رییسش (خنده)
×: تو الان داری به من تیکه میندازی؟
+: نوچ ... من چیزی بخوام بگم روک راست میگم بعدشم کارای مهم تری از تیکه انداختن به تو دارم
_: کافیه خانوما ... الان قبول میکنی که باهم شراکت کنیم؟ به نظرم چون شوهر سابقتم رد نمیکنی شرکتمو
+: البته که نه ... اما چون شوهر سابقم هستی فکر نکن بدون اینکه به کارای شرکتت نگاه نکردم قبول میکنم
_: البته هر جور میلته
کوک ویو
رفت و روی صندلی چرمش نشست و یه پرونده رو باز کرد
_: ا.ت تو که از کارای شرکتمون خبر داری یعنی داشتی بلاخره ما زمانی زن و شوهر بودیم ... میدونی کارامون چطوره
+: اون ماله قبلا بود ... همه چیز عوض میشه آقای جعون
_: اوکی
+: خیلی خب ... کاراتون بد نیس ... قبوله ... اینجا رو امضا کن
_: خوبه
کوک برگه رو امضا کرد و بعدشم ا.ت امضاش کرد و باهم دست دادن
_: مبارکه
+: هوم
_: یولی تو برو تو ماشین منم میام
*: چرا؟
_: یولی گفتم برو
یولی با حرص رفت بیرون
_: راستی میگم اون پسره کی بود؟
+: کدوم؟ اون خوشتیپه؟(عکسشو میزارم)
_: کجاش خوشتیپه؟ لوکا بود چی بود اونو میگم
+: به تو چه ربطی داره؟ بعدشم توی تایم کاری باهام رسمی صحبت کن حالا هم میتونی بری ...
اون چرا اینجاس؟ کوک چرا اینجاس؟ ... پشت سرشم یولی وارد اتاقم شد ... اونا اینجا چیکار میکنن؟
+: کوک؟
_: سلام ا.ت
+: تو اینجا چیکار میکنی؟ اونم با این؟
_: ا.ت لطفا ... اون شرکت مدلینگ منه دیگه
+: ولی لوکا نگفت شرکت جعون منظورشه
*: خانم من میخواستم بگم ولی تلفنتون زنگ خورد
+: اشکال نداره عزیزم میتونی بری
_: عزیزم؟ این پسره دیگه کیه ؟(تو ذهنش)
+: اوکی کوک تو رو فهمیدم ولی این چرا اینجاس؟ نگو که دوس دخترتم با خودت میبری سر کار (پوزخند)
_: یولی منشی و دست راستمه
+: اومم ... منم انتطار نداشتم شریکت باشه که ... بگو پس خودشو میچسبونده به رییسش (خنده)
×: تو الان داری به من تیکه میندازی؟
+: نوچ ... من چیزی بخوام بگم روک راست میگم بعدشم کارای مهم تری از تیکه انداختن به تو دارم
_: کافیه خانوما ... الان قبول میکنی که باهم شراکت کنیم؟ به نظرم چون شوهر سابقتم رد نمیکنی شرکتمو
+: البته که نه ... اما چون شوهر سابقم هستی فکر نکن بدون اینکه به کارای شرکتت نگاه نکردم قبول میکنم
_: البته هر جور میلته
کوک ویو
رفت و روی صندلی چرمش نشست و یه پرونده رو باز کرد
_: ا.ت تو که از کارای شرکتمون خبر داری یعنی داشتی بلاخره ما زمانی زن و شوهر بودیم ... میدونی کارامون چطوره
+: اون ماله قبلا بود ... همه چیز عوض میشه آقای جعون
_: اوکی
+: خیلی خب ... کاراتون بد نیس ... قبوله ... اینجا رو امضا کن
_: خوبه
کوک برگه رو امضا کرد و بعدشم ا.ت امضاش کرد و باهم دست دادن
_: مبارکه
+: هوم
_: یولی تو برو تو ماشین منم میام
*: چرا؟
_: یولی گفتم برو
یولی با حرص رفت بیرون
_: راستی میگم اون پسره کی بود؟
+: کدوم؟ اون خوشتیپه؟(عکسشو میزارم)
_: کجاش خوشتیپه؟ لوکا بود چی بود اونو میگم
+: به تو چه ربطی داره؟ بعدشم توی تایم کاری باهام رسمی صحبت کن حالا هم میتونی بری ...
۳۴.۷k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.