تو اونو انتخاب کردی...؟ part 2۸
بعد از قطع شدن تلفن همشون بهم نگاه کردن
میشد برق خوشحالی رو از چشمای کوکخوند
سریع بلند شد و سمت اتاقش رفت
تهیونگ بلند صداش کرد
/کجاا میری کووک وایساا ببینمم
کوک همونطور که سمت اتاق میرفت بلند داد زد تا صداش برسه
-دارم میرم برای شب اماده بشمم
هنوز چندثانیه از تموم شدن حرفش نگذشته بود که از اتاق اومد بیرون رو به جیمین و تهیونگ کرد
-عام میشه اینجارو یکم مرتب کنید؟؟اخه شب ات رو میخوام دوباره بیارم بده نامرتب باشه
جیمین با اخم ساختگی و اعتراض جوابشو داد
°یاا مگه ما کارگر توییم بچه؟؟
کوک دوباره سمت اتاق رفت و بلندتر حرف زد
-هیوونگ لطفااا، قول میدم وقتی اماده شم بیام کمکتون کنمم
سمت حموم رفت و دوش گرفت توی این مدت پسرا مشغول تمیز کردن خونه شدن
کوک اماده شد از اتاق بیرون اومد ، خونه تمیز شده بود ولی تهیونگو جیمین خسته روی مبل لم داده بودن
حالت متفکری به خودش گرفت و سمتشون رفت
-هی هی شماها چرا اماده نشدین؟
ته و جیم بهم نگاه کردن و بعد به کوک خیره شدن
/اونوقت واسه چی اماده بشیم؟
کوک سمت تهیونگ رفت بلندش کرد
-پاشوو ببینمم، فکر کردی من تنها میرم پیش جین و یونگی؟؟میخورن منوو
سمت جیمین رفت تا اونم بلند کنه
-جیمینا بلند شوو زود باید اماده بشید
جیمین دستش رو مانع کرد و جلوش گرفت
-باشه باشه برو اونور خودم میرم اماده شمم
بعد از اماده شدن و تموم شدن کاراشون سمت خونه جین رفتن
جیمین به یونگی پیام داد و صحبت کرد تا مطمئن شه میتونن برن
°یونگی هیونگ به جین خبر دادی؟
بعد از چند ثانیه پیامی دریافت کرد
•نه خبر نداره ، هروقت رسیدین بگید در رو باز کنم براتون بیاید بالا
جیمین بعد از کمی فکر کردن پیام داد
°هیونگ، کوک مثل همیشه از استرس داره پرحرفی میکنه مغزمونو خورد! یه کار کن ات امشب برهخونش تا دوباره مارو بدبخت نکرده
یونگی استیکر خنده فرستاد در جوابش
•مگه چیکارتون کرده تو این چندوقت؟
°فقط بگم که که اسیرمون کرده!الانم انگار داره میره خواستگاری
یونگی با استیکر خنده بحث رو تموم کرد
کوک به اینه نگاهی کرد
-هی ببینید لباسام خوبه؟؟
تهیونگ نگاه سرسری بهش کرد
/اره خوبه، گاز بده زودتر برسیم
-مطمئنی؟؟موهام چی؟؟
جیمین جواب داد
°کوک بخدا خوبه فقط برو
-یاا جیمین موضوع مهمیه خب! شیرینی چی؟؟بنظرت از گلی که خریدم خوشش میاد؟
/تو هرچی بگیری ات خوشش میاد! الان به فکر این باش جین پارت نکنه
میشد برق خوشحالی رو از چشمای کوکخوند
سریع بلند شد و سمت اتاقش رفت
تهیونگ بلند صداش کرد
/کجاا میری کووک وایساا ببینمم
کوک همونطور که سمت اتاق میرفت بلند داد زد تا صداش برسه
-دارم میرم برای شب اماده بشمم
هنوز چندثانیه از تموم شدن حرفش نگذشته بود که از اتاق اومد بیرون رو به جیمین و تهیونگ کرد
-عام میشه اینجارو یکم مرتب کنید؟؟اخه شب ات رو میخوام دوباره بیارم بده نامرتب باشه
جیمین با اخم ساختگی و اعتراض جوابشو داد
°یاا مگه ما کارگر توییم بچه؟؟
کوک دوباره سمت اتاق رفت و بلندتر حرف زد
-هیوونگ لطفااا، قول میدم وقتی اماده شم بیام کمکتون کنمم
سمت حموم رفت و دوش گرفت توی این مدت پسرا مشغول تمیز کردن خونه شدن
کوک اماده شد از اتاق بیرون اومد ، خونه تمیز شده بود ولی تهیونگو جیمین خسته روی مبل لم داده بودن
حالت متفکری به خودش گرفت و سمتشون رفت
-هی هی شماها چرا اماده نشدین؟
ته و جیم بهم نگاه کردن و بعد به کوک خیره شدن
/اونوقت واسه چی اماده بشیم؟
کوک سمت تهیونگ رفت بلندش کرد
-پاشوو ببینمم، فکر کردی من تنها میرم پیش جین و یونگی؟؟میخورن منوو
سمت جیمین رفت تا اونم بلند کنه
-جیمینا بلند شوو زود باید اماده بشید
جیمین دستش رو مانع کرد و جلوش گرفت
-باشه باشه برو اونور خودم میرم اماده شمم
بعد از اماده شدن و تموم شدن کاراشون سمت خونه جین رفتن
جیمین به یونگی پیام داد و صحبت کرد تا مطمئن شه میتونن برن
°یونگی هیونگ به جین خبر دادی؟
بعد از چند ثانیه پیامی دریافت کرد
•نه خبر نداره ، هروقت رسیدین بگید در رو باز کنم براتون بیاید بالا
جیمین بعد از کمی فکر کردن پیام داد
°هیونگ، کوک مثل همیشه از استرس داره پرحرفی میکنه مغزمونو خورد! یه کار کن ات امشب برهخونش تا دوباره مارو بدبخت نکرده
یونگی استیکر خنده فرستاد در جوابش
•مگه چیکارتون کرده تو این چندوقت؟
°فقط بگم که که اسیرمون کرده!الانم انگار داره میره خواستگاری
یونگی با استیکر خنده بحث رو تموم کرد
کوک به اینه نگاهی کرد
-هی ببینید لباسام خوبه؟؟
تهیونگ نگاه سرسری بهش کرد
/اره خوبه، گاز بده زودتر برسیم
-مطمئنی؟؟موهام چی؟؟
جیمین جواب داد
°کوک بخدا خوبه فقط برو
-یاا جیمین موضوع مهمیه خب! شیرینی چی؟؟بنظرت از گلی که خریدم خوشش میاد؟
/تو هرچی بگیری ات خوشش میاد! الان به فکر این باش جین پارت نکنه
۱۶.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.