زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۴۵

جمله ی آخرش باعث شد اخم سومین از هم باز بشه و با چشمهای درشت شده نگاهش کنه تهیونگ هم خودش فهمید چی !گفته هر دو با چشمهای شفافشون بهم خیره مونده بودند. تهیونگ نفس عمیقی کشید درست یا غلط حرفش رو غیرمستقیم گفته بود و حالا دیگه نمیخواست فرار .کنه یک قدم به جلو برداشت و بهش نزدیکتر شد اما با دیدن که سومین به عقب برداشت قلبش احساس ناامیدی کرد. قدمی سومین نگاهش کرد و گفت بوی سیگار اذیتم میکنه ! تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید و اخم کرد. _خودمو لوس نکردم واقعا سردرد میشم و حالت تهوع میگیرم ! چه تفاهمی ! تهیونگ از سرش گذشت اما عصبی بهش خیره مونده بود. سومین عقبتر رفت : بکهیون اوپا دنبالت میگشت.اومدم اینو بهت بگم ! و برگشت و به سمت ساختمان رفت. تهیونگ نفس عمیق کشید . شاید ده تا پشت سر هم ! رفت تا هیونگش رو پیدا کنه اگه اونجا میموند احتمالا از فکر و خیال دیوانه میشد. حالا شش ماه از آشنا شدن سومین با مردی میگذشت که اول گروگانگیر بود و حالا فرشته ی نجات. شش ماه از رها شدنش میگذشت ، شش ماهی که حتی یک نفر هم دنبالش نیومده ، حتی یک نفر هم بهش اهمیت نداده و حتی زنده و مردهش برای یک نفر هم اهمیتی نداشت. ولی گروگانگیرش اخیرا در لفافه بهش فهمونده بود بهش اهمیت
ولی گروگانگیرش اخیرا در لفافه بهش فهمونده بود بهش اهمیت میده. بهش گفته بود مرض نداشته که نگهش داشته! گروگانگیرش بهش کتاب میداد تا بخونه ؛ بهش درس میداد تا با سواد شه ؛ باهاش درد و دل می آسیب نبینه... کرد و از پدرش قایمش میکرد تا سومین توی خواب هم نمیدید بعد از شانزده سال زجر کشیدن اینجوری و اینجا باید این امنیت رو تجربه کنه ، توی خونه ی حس یه مافیای مواد مخدر !!! از صبح آویزون آشپزها شده بود که بهش اجازه بدن کیک بپزه. اونقدر خواهش کرده بود و اونقدر خودش رو لوس کرده بود که بالآخره با نظارت مینی کیک وانیلیش با اون عطر خوب از فر دراومده بود و آشپزها با چشم غره بهش آفرین گفته بودند. حالا با کیکش که تزئین خاصی جز چند تا گل رز نداشت روی شن های ساحل نشسته بود و به امواج نامنظم دریا خیره مونده بود. بعد از دقایق طولانی حضور تهیونگ رو حس کرد. بلند شد و ایستاد کیک رو پشت قایم کرد. تهیونگ غر غر کرد: سوراخ کردی منو ! میخوای پشیمون شم اینجا رو بهت نشون دادم ؟ نه لطفا پشیمون نشو توروخدا ! مظلوم گفت و تهیونگ چشم غره رفت که از شب قبل اینقدر موقع درس یاد گرفتن از تهیونگ التماس کرده بود درس که کلید اتاق ساحلی رو بهش بده که رسما تهیونگ چیزی نداده بود و فقط تلاش کرده بود دهن سومین رو ببنده که اینقدر ضجه نزنه !!! بالآخره سومين موفق شده بود و میدونست وقتی بره ساحل تهیونگ هم . حتما می آد بنابراین کیک رو برداشته بود و اومده بود
دیدگاه ها (۱)

زخم کهنه پارت ۴۶ تهیونگ هم حتما می آد بنابراین کیک رو برداشت...

زخم کهنه پارت ۴۷ تهیونگ برگشت سمتش : چون بزرگ تر شدن و هنوز...

زخم کهنه پارت ۴۴ خبراييه ! _نخیرم ! _چرا هم ! بکهیون مثل خود...

زخم کهنه پارت ۴۳ و نگاهش کرد. دخترک داشت شونهش رو ناز میکرد ...

زخم کهنه پارت ۴۸ تهیونگ آهسته حلقهی دستهاشو آزاد کرد. سومین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط