زخم کهنه

زخم کهنه
پارت ۴۶

تهیونگ هم حتما می آد بنابراین کیک رو برداشته بود و اومده بود روبروی دریا مدیتیشن میکرد ! چند لحظه بعد تهیونگ بود که گفت : اون چیه قایم کردی پشتت ؟ سومین لبخند زد: چیز کیک رو آورد جلو و گفت : تولدت مبارک اوپا ! چشمهای تهیونگ درشت شدند . چند لحظه لبخند درخشانش رو نگاه کرد و گفت: تو از کجا بیون بکهیون ! پوکر شد خودش جوابش رو پیدا کرده بود سومین قابلیت بستن نیشش رو نداشت. تهیونگ کیک رو نگاه کرد و آروم گفت : ممنونم ! سومین با لبخند گفت: متاسفانه شمع پیدا نکردم . ولی تو همینطوری آرزو کن ، بعد بصورت فرضی گل رو فوت کن ! هوم ؟ ولش کن ! همینطوری هم قبوله سومين لبهاشو داد بیرون: آرزو کن دیگهههه ! تهیونگ اخم کرد . چشمهاشو بست و چند ثانیه بعد باز کرد و یه فوت نمادین انجام داد. سومین دوباره کودکانه خندید : امیدوارم بیست و یک سالگی عالیای داشته باشی اوپا ! تهیونگ نگاهش کرد : ممنونم ! کوتاه گفت و سومین دعوتش کرد که روی زمین بشینن . روی شنهای سرد ساحل کنار هم نشستند . موج تا نوک پاهاشون =
کوتاه گفت و سومین دعوتش کرد که روی زمین بشینن . روی شنهای سرد ساحل کنار هم نشستند. موج تا نوک پاهاشون می اومد و برمیگشت. سومین با کارد و چنگالی که از آشپزخونه گرفته بود کیک کوچک رو برید و گرفت سمت صاحب کیک ! ببين طعمش چطوره ! تهیونگ تیکه ای رو توی دهنش گذاشت و گفت : خوشمزه است ! کیک از کجا آوردی؟ سومين لبخند شیطنت آمیزی زد : واقعا خوبه ؟ تهیونگ پوکر شد : این نگاهت باعث . می شه بترسم ! سومین چشمهاشو ریز کرد : اگه سم توش ریخته باشم چی ؟ پرید توش گلوش : ياااااا ! سومین خندید : موهاهاهاهااااا! چند تا پشت کیونگسو زد تا از خفگی نجات پیدا کنه. چند دقیقه بعد سومین از جا بلند شد و با احتیاط رفت توی آب اولش لرز رفت اما كم كم عادت کرد انگار واقعا بهار داشت می اومد... . حس موج به ساق پاش میخورد و برمیگشت به خورشید کم جون نزدیک غروب خیره مونده بود و حضور تهیونگ رو کنارش کرد.پسر بیست و یک ساله کنارش ایستاد و به مقصد نگاهش خیره موند: واقعا خودت پخته بودیش ؟ سومین لبخند زد اوهوم خوشحالم که خوب شده بود ! تهیونگ آهسته گفت: ممنونم. من خیلی به تولدهام اهمیتی نمیدم ! سهمی نگاهش کرد
سومین نگاهش درد: چرا ؟
دیدگاه ها (۱)

زخم کهنه پارت ۴۷ تهیونگ برگشت سمتش : چون بزرگ تر شدن و هنوز...

زخم کهنه پارت ۴۸ تهیونگ آهسته حلقهی دستهاشو آزاد کرد. سومین...

زخم کهنه پارت ۴۵ جمله ی آخرش باعث شد اخم سومین از هم باز بشه...

زخم کهنه پارت ۴۴ خبراييه ! _نخیرم ! _چرا هم ! بکهیون مثل خود...

زخم کهنه پارت ۳۱ و لبخند ترسیده ای زد و تعظیم کرد. چی این مو...

زخم کهنه پارت ۴۳ و نگاهش کرد. دخترک داشت شونهش رو ناز میکرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط