وقتی قلدر مدرسه بود....
وقتی قلدر مدرسه بود....
پارت هفتم
ویو بورام
یا خدا الان چی میگفتم داشتم فکر میکردم که ...
که یه فکری به سرم زد عامم خب میدونی من ،من
_تو چی؟!
+من چیزه....هتل
_هتل؟!
+آره خب میدونی واقعیت ...خونم رو دادم تعمیر شه برای همین تو هتل هستم فعلا
_کدوم هتل ؟!
+هتل استار
_هومم
یونگی سمت هتل استار رفت و بعد از ده دقیقه رسید از ماشین پیاده شدم و تشکر کردم خواستم برم که
_فکر نکن چون رسوندمت و باهات درد و دل کردم دیگه اذیتت نمیکنم...تو هنوز هم همون دختر ساده و بدبختی هستی که بهت گفتم
نذاشت حرفم رو بزنم که گازش و گرفت رفت
زنگ زدم به جیمین
+هیونگ
@هومم کجایی ؟! معلوم هست ؟؟ یونگی باهات کاری نکرد ؟!
+نفس بگیر ...نه کاری نکرد فقط ...میتونی بیای دنبالم ؟!
@کجایی؟!
+هتل استار
@اومدم
بعد پنج مین جیمین رسید
سوار شدم و بعد از کلی سوال کردن حرکت کرد
@چیزی بهت نگفت؟!
+چ،چی؟!....نه ...چ،چیزی نگفت
@عجیبه (آروم)
+چی؟!
@هیچی هیچی ولش کن
رسیدیم به خونه که دیدم جیهوپ هم اونجا هست
+هوپااا
پریدم بغلش که
@انقدری که تو رو میبینه ذوق میکنه برای من ذوق نمیکنه
+گگگ...حسود
@خودتی
+باز داری شروع میکنی ها
#بهتر نیست بس کنید آیا ...بریم پیتزا بخوریم پیتزا خریدم
@+بریمم
پرش زمانی به فردا مدرسه
ویو بورام
وارد مدرسه شدم سگ پر نمیزد داشتم راه میرفتم تو سالن که دیدم یونگی داره میره تو کلاس
+خداا
منم پشت سرش وارد کلاس شدم و سر جام نشستم
کم کم بچه ها اومدن و جیمین و جیهوپ هم اومدن که مدیر اومد داخل
&خب بچه های عزیزم همونطور که بهتون قول داده بودم فردا قراره بریم اردو
بچه ها:هووو
&فقط ...باید به گروه های چهار نفره تقسیم بشید که توی گروه باید دو تا پسر و دو تا دختر یا سه تا پسر و یه دونه دختر باشه ...مثل همیشه ....گروه ها رو تقسیم کردین بهم بگید این زنگ معلم ندارید
بچه ها هرکدوم میرفتن سر یک میز که دنبال هم گروهی بگردند سرم رو گذاشتم روی میز و چشمام رو بستم که احساس کردم یکنفر صدام میکنه سرم رو آوردم بالا که دیدم
$بورام
+عاه یوجین کار داری؟!
$اره خب میدونی دیدم با هیچکس همگروهی نیستی گفتم بیای تو گروه ما
+چی؟! خب...
هنوز حرفم کامل نشده بود که یونگی صندلی منو سمت خودش کشید و...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#FAKE
پارت هفتم
ویو بورام
یا خدا الان چی میگفتم داشتم فکر میکردم که ...
که یه فکری به سرم زد عامم خب میدونی من ،من
_تو چی؟!
+من چیزه....هتل
_هتل؟!
+آره خب میدونی واقعیت ...خونم رو دادم تعمیر شه برای همین تو هتل هستم فعلا
_کدوم هتل ؟!
+هتل استار
_هومم
یونگی سمت هتل استار رفت و بعد از ده دقیقه رسید از ماشین پیاده شدم و تشکر کردم خواستم برم که
_فکر نکن چون رسوندمت و باهات درد و دل کردم دیگه اذیتت نمیکنم...تو هنوز هم همون دختر ساده و بدبختی هستی که بهت گفتم
نذاشت حرفم رو بزنم که گازش و گرفت رفت
زنگ زدم به جیمین
+هیونگ
@هومم کجایی ؟! معلوم هست ؟؟ یونگی باهات کاری نکرد ؟!
+نفس بگیر ...نه کاری نکرد فقط ...میتونی بیای دنبالم ؟!
@کجایی؟!
+هتل استار
@اومدم
بعد پنج مین جیمین رسید
سوار شدم و بعد از کلی سوال کردن حرکت کرد
@چیزی بهت نگفت؟!
+چ،چی؟!....نه ...چ،چیزی نگفت
@عجیبه (آروم)
+چی؟!
@هیچی هیچی ولش کن
رسیدیم به خونه که دیدم جیهوپ هم اونجا هست
+هوپااا
پریدم بغلش که
@انقدری که تو رو میبینه ذوق میکنه برای من ذوق نمیکنه
+گگگ...حسود
@خودتی
+باز داری شروع میکنی ها
#بهتر نیست بس کنید آیا ...بریم پیتزا بخوریم پیتزا خریدم
@+بریمم
پرش زمانی به فردا مدرسه
ویو بورام
وارد مدرسه شدم سگ پر نمیزد داشتم راه میرفتم تو سالن که دیدم یونگی داره میره تو کلاس
+خداا
منم پشت سرش وارد کلاس شدم و سر جام نشستم
کم کم بچه ها اومدن و جیمین و جیهوپ هم اومدن که مدیر اومد داخل
&خب بچه های عزیزم همونطور که بهتون قول داده بودم فردا قراره بریم اردو
بچه ها:هووو
&فقط ...باید به گروه های چهار نفره تقسیم بشید که توی گروه باید دو تا پسر و دو تا دختر یا سه تا پسر و یه دونه دختر باشه ...مثل همیشه ....گروه ها رو تقسیم کردین بهم بگید این زنگ معلم ندارید
بچه ها هرکدوم میرفتن سر یک میز که دنبال هم گروهی بگردند سرم رو گذاشتم روی میز و چشمام رو بستم که احساس کردم یکنفر صدام میکنه سرم رو آوردم بالا که دیدم
$بورام
+عاه یوجین کار داری؟!
$اره خب میدونی دیدم با هیچکس همگروهی نیستی گفتم بیای تو گروه ما
+چی؟! خب...
هنوز حرفم کامل نشده بود که یونگی صندلی منو سمت خودش کشید و...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#YOONGI#FAKE
۳.۹k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.