Beautiful torment
#Beautiful_torment
#part3
رفتم نزدیکتر
زن1 : پس فکر میکنی پادشاه چرا نمیزاره هیچکس به اون جنگل بره
من : چرا نمیزاره
زن2 : چون اونجا موجودات ماورایی وجود داره
من : چه موجوداتی
زن1 : بیست سال پیش یه جنگ بین جادوگرا و پادشاه به وجود اومد و پادشاه شکست خورد و به اونا گفت
زن3 : من این جنگل رو به شما تقدیم میکنم و تسلیم میشم
زن1 : و الان سالهاست اونجا در اختیار جادوگراست
منو آدونیس با تعجب به هم نگاه کردیم باورم نمیشد
الان بیشتر از همیشه میخواستم دوباره به اون جنگل برم
به آدونیس نگاه کردم
آدونیس : قبوله بریم
اون همیشه پایه بود
مخفیانه وارد قصر شدیم از بیرون نمتونستیم بریم چون دیوارش یه دیوار خیلی بلند بود وارد محوطه قصر شدیم و مخفیانه از پشت درختا به سمت اون در مخفی رفتیم
#part3
رفتم نزدیکتر
زن1 : پس فکر میکنی پادشاه چرا نمیزاره هیچکس به اون جنگل بره
من : چرا نمیزاره
زن2 : چون اونجا موجودات ماورایی وجود داره
من : چه موجوداتی
زن1 : بیست سال پیش یه جنگ بین جادوگرا و پادشاه به وجود اومد و پادشاه شکست خورد و به اونا گفت
زن3 : من این جنگل رو به شما تقدیم میکنم و تسلیم میشم
زن1 : و الان سالهاست اونجا در اختیار جادوگراست
منو آدونیس با تعجب به هم نگاه کردیم باورم نمیشد
الان بیشتر از همیشه میخواستم دوباره به اون جنگل برم
به آدونیس نگاه کردم
آدونیس : قبوله بریم
اون همیشه پایه بود
مخفیانه وارد قصر شدیم از بیرون نمتونستیم بریم چون دیوارش یه دیوار خیلی بلند بود وارد محوطه قصر شدیم و مخفیانه از پشت درختا به سمت اون در مخفی رفتیم
۲.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.