p4
p4
+بخدا اگه همین الان ساکت نشینی سر جات میرم بیرون
سوهو: ببخشید که سرت داد زدم ولی نمیتونم این وضعیت رو درک ینی چی آخه
+میدونم ولی فک میکنی واسه من آسونه ؟؟؟
فک میکنی آسونه که بخوام با ی همچین آدمی زیر ی سقف زندگی کنم ؟؟؟ انتظار داشتم تو حداقل درکم کنی
سوهو : میدونم عزیزم شرمنده خودتو ناراحت نکن ، ولی بهت قول میدم ، قول میدم که از اون جهنم نجاتت بدم مطمئن باش که نمیزارم اونجا عزاب ببینی
ات تو دلش: کاش منم مثل تو خوش خیال بودم...این زندانی که قراره توش برم راه فراری نداره مجبورم باهاش کنار بیام اما بهت حرفی نمیزنم چون میدونم اگر چیزی بگم نمک میشه رو زخمت
( خلاصه بعد از اینکه باهام دیگه کلی حرف زدن و گشتن ات باید میرفت خونه)
سوهو: عشقم میدونی که هیچ وقت فراموشت نمیکنم همیشه یاد خاطراتمون میمونم (با بغض)
+منم همین طور سوهو ( بغلش میکنه)
(باهم خداحافظی میکنن و ات میره خونه)
,, دوهفته بعد ، روز عروسی ات و کوک,,
ویو ات
امروز همون روز مزخرفه ، روزی که بدبختیام شروع میشه...قراره با کسی ازدواج کنم که هیچ حسی به هم نداریم
البته همیشه هر چی بدبختی سر من میاد پس برام چیز عجیبی نیس
...
@ دخترم آماده ای ؟؟ باید بریم آرایشگاه دیر میشه ها
+اومدم بابا اومدم
فلش بک به بعد از میکاپ ات
میکاپم تموم شده بود و لباسمم پوشیدم تو آینه به خودم نگاهی انداختم...خیلیییی خوشگل شده بودم باورم نمیشه این منم ؟؟؟
آرایشگر: وااایی عزیزم چقد خوشگل شدی البته خوشگل هستی
+ممنون
آرایشگر: خوش بحال اون مردی که همچین فرشته ای زنشه ایشالا خوش بخت بشین
(ات باشنیدن این حرف اندوه بدی وجودشو گرفت دوس داشت جیغ بزنه و بگه که این ازدواج رو نمیخواد ولی افسوس که نمیشه)
+ممنون
(از آرایشگر خداحافظی کرد اومد بیرون ، باباش منتظر بود )
@ ات دخترم چقد خوشگل شدی بابا قربونت بشه ( بغض)
+بابا این حرفارو نزن اشکم در میاد ، منم که باید فدای تو بشم بابا جونم
@ ات ببخشید همش بخاطر منه که داری این همه سختی میکشی
+بابا خواهش میکنم این حرفو نزن تو هر کاری کردی که من تو ناز و نعمت بزرگ شم حتی با وجود اینکه مامان نبود...تو برام هم مادر بودی هم پدر ، و از همه مهم تر ی رفیق!
این کارا در برابر محبت های تو ارزشی ندارد اینو همیشه یادت باشه
@ دختر گلم ممنونم که انقد درکم میکنی قربون اون حرفات
(و همو در اغوش میگیرن)
@ یالا دخترم دیر میشه باید بریم امارت
+ باشه بابا جونم بریم
،،چند مین بعد رسیدن ،،
.....
+بخدا اگه همین الان ساکت نشینی سر جات میرم بیرون
سوهو: ببخشید که سرت داد زدم ولی نمیتونم این وضعیت رو درک ینی چی آخه
+میدونم ولی فک میکنی واسه من آسونه ؟؟؟
فک میکنی آسونه که بخوام با ی همچین آدمی زیر ی سقف زندگی کنم ؟؟؟ انتظار داشتم تو حداقل درکم کنی
سوهو : میدونم عزیزم شرمنده خودتو ناراحت نکن ، ولی بهت قول میدم ، قول میدم که از اون جهنم نجاتت بدم مطمئن باش که نمیزارم اونجا عزاب ببینی
ات تو دلش: کاش منم مثل تو خوش خیال بودم...این زندانی که قراره توش برم راه فراری نداره مجبورم باهاش کنار بیام اما بهت حرفی نمیزنم چون میدونم اگر چیزی بگم نمک میشه رو زخمت
( خلاصه بعد از اینکه باهام دیگه کلی حرف زدن و گشتن ات باید میرفت خونه)
سوهو: عشقم میدونی که هیچ وقت فراموشت نمیکنم همیشه یاد خاطراتمون میمونم (با بغض)
+منم همین طور سوهو ( بغلش میکنه)
(باهم خداحافظی میکنن و ات میره خونه)
,, دوهفته بعد ، روز عروسی ات و کوک,,
ویو ات
امروز همون روز مزخرفه ، روزی که بدبختیام شروع میشه...قراره با کسی ازدواج کنم که هیچ حسی به هم نداریم
البته همیشه هر چی بدبختی سر من میاد پس برام چیز عجیبی نیس
...
@ دخترم آماده ای ؟؟ باید بریم آرایشگاه دیر میشه ها
+اومدم بابا اومدم
فلش بک به بعد از میکاپ ات
میکاپم تموم شده بود و لباسمم پوشیدم تو آینه به خودم نگاهی انداختم...خیلیییی خوشگل شده بودم باورم نمیشه این منم ؟؟؟
آرایشگر: وااایی عزیزم چقد خوشگل شدی البته خوشگل هستی
+ممنون
آرایشگر: خوش بحال اون مردی که همچین فرشته ای زنشه ایشالا خوش بخت بشین
(ات باشنیدن این حرف اندوه بدی وجودشو گرفت دوس داشت جیغ بزنه و بگه که این ازدواج رو نمیخواد ولی افسوس که نمیشه)
+ممنون
(از آرایشگر خداحافظی کرد اومد بیرون ، باباش منتظر بود )
@ ات دخترم چقد خوشگل شدی بابا قربونت بشه ( بغض)
+بابا این حرفارو نزن اشکم در میاد ، منم که باید فدای تو بشم بابا جونم
@ ات ببخشید همش بخاطر منه که داری این همه سختی میکشی
+بابا خواهش میکنم این حرفو نزن تو هر کاری کردی که من تو ناز و نعمت بزرگ شم حتی با وجود اینکه مامان نبود...تو برام هم مادر بودی هم پدر ، و از همه مهم تر ی رفیق!
این کارا در برابر محبت های تو ارزشی ندارد اینو همیشه یادت باشه
@ دختر گلم ممنونم که انقد درکم میکنی قربون اون حرفات
(و همو در اغوش میگیرن)
@ یالا دخترم دیر میشه باید بریم امارت
+ باشه بابا جونم بریم
،،چند مین بعد رسیدن ،،
.....
۷.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.