p6
p6
صب روز بعد
ویو ات:
از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم و نشستم کمی کتاب خوندم
همین طور که داشتم میخوندم یکی در اتاقم رو زد ، خدمتکار بود
خدمتکار: صبحتون بخیر خانم ارباب دستور دادن که بفرمایید پایین برای صبحانه
+اوکی تو برو منم میام
خدمتکار: چشم
موهامو بستم و رفتم پایین
........
*روز خوش عروس گلم بیا صبحونه بخوریم
_سلام (سرد)
+(سلام کوتاهی داد)
*خب بگو ببینم تونستی با کوک کنار بیای عروس گلم ؟؟
ات تو دلش: وقتی میگفت عروس گلم دلم میخواست بزنم تو دهنش...حالم میخوره از این پسرش بعد انتظار داره باهاش کنار بیام ؟؟؟؟؟؟
+اگه میشه منو همون ات صدا کنید
*اوکی ولی جواب منو ندادی ... با کوک کنار نیومدی ؟
+نه چطور انتظار دارید تو ی روز باهاش کنار بیام...در ضمن هر کی که ندونه شما خوب میدونید که این ازدواج اجباری بوده
_نکشیمون افاده ای فک کردی من خیلی دوست دارم ؟
+همچین میگی انگار من هر وقت تو رو میبینم غش میکنم...بعدشم افاده ای خودتی
یادت باشه منو با اون هر...زه های دور و ورت مقایسه نکن
( کوک تا میخواست حرفی بزنه بابای پرید وسط)
*اگه فقط ی کلمه دیگه ازتون بشنوم من میدونم و شما... ازدواج اجباری بوده درست ، ولی دیگه دلیل نمیشه عین سگ و گربه بپرین به جون هم...یکبار دیگه ببینم دارین دعوا میکنید میدونم چیکارتون کنم
+من دیگه میرم ( رفت تو اتاقش)
*پسره ی بی فکر این چه رفتاری بود
_یجوری میگی انگار من شروع کردم
*معلومه که تو شروع کردی کی اول بهش گفت افاده ای ؟؟؟ بزار خیالت رو راحت کنم تو حتی اگه دنیارم بگردی زنی مثل ات پیدا نمیکنی پس احترامشو نگه دار
_بروبابا همینم مونده من احترامشو نگه دارم... دختره رو مخخخ ( اینم رفت)
30مین بعد
ات
توی اتاقم نشسته بودم داشتم تو گوشی میگشتم یهو دیدم که یه پیام به گوشیم اومد....سوهو بود ، رفتم ببینم چی گفته:
سوهو: سلام چاگیا خوبی ؟ اونجا که اذیتت نمیکنن
( ات هم تایپ کرد)
+سلام سوهو تو خوبی...نه اذیت نمیکنن
سوهو: خداروشکر، یذره دیگه اونجارو تحمل کن خیلی زود از اونجا فراریت میدم
+ چی داری میگی؟؟ اصن فکر میکنی اگه نشه چه اتفاقی برای تو و من میوفته....من هر جا که برم اینا منو پیدا میکنن
اول تو رو میکشن بعد بابام و بعد من
ازت خواهش میکنم این فکرا رو از سرت بیرون بریز چونکه شدنی نیست
سوهو: شدنی خیلیم شدنی نکنه اونجا بهت خوش میگذره یا داری عاشق اون پسره میشی ها ؟؟؟
+فک میکنی اینجا داره به من خوش میگذره ؟؟؟؟
من فقط واقع بینم میدونم این نقشه فایده...اینو بدون که به فکر توام نمی خوام آسیبی بهت برسه
سوهو: نمیخواد تو فکر من باشی...من تو رو فراری می دم چه بخوای چه نخوای
(سوهو آفلاین شد و ات هم چیزی ننوشت چون میدونست هر چی هم بگه بازم سوهو حرف خودشو می زد)
...........
صب روز بعد
ویو ات:
از خواب بیدار شدم و کارای لازم رو انجام دادم و نشستم کمی کتاب خوندم
همین طور که داشتم میخوندم یکی در اتاقم رو زد ، خدمتکار بود
خدمتکار: صبحتون بخیر خانم ارباب دستور دادن که بفرمایید پایین برای صبحانه
+اوکی تو برو منم میام
خدمتکار: چشم
موهامو بستم و رفتم پایین
........
*روز خوش عروس گلم بیا صبحونه بخوریم
_سلام (سرد)
+(سلام کوتاهی داد)
*خب بگو ببینم تونستی با کوک کنار بیای عروس گلم ؟؟
ات تو دلش: وقتی میگفت عروس گلم دلم میخواست بزنم تو دهنش...حالم میخوره از این پسرش بعد انتظار داره باهاش کنار بیام ؟؟؟؟؟؟
+اگه میشه منو همون ات صدا کنید
*اوکی ولی جواب منو ندادی ... با کوک کنار نیومدی ؟
+نه چطور انتظار دارید تو ی روز باهاش کنار بیام...در ضمن هر کی که ندونه شما خوب میدونید که این ازدواج اجباری بوده
_نکشیمون افاده ای فک کردی من خیلی دوست دارم ؟
+همچین میگی انگار من هر وقت تو رو میبینم غش میکنم...بعدشم افاده ای خودتی
یادت باشه منو با اون هر...زه های دور و ورت مقایسه نکن
( کوک تا میخواست حرفی بزنه بابای پرید وسط)
*اگه فقط ی کلمه دیگه ازتون بشنوم من میدونم و شما... ازدواج اجباری بوده درست ، ولی دیگه دلیل نمیشه عین سگ و گربه بپرین به جون هم...یکبار دیگه ببینم دارین دعوا میکنید میدونم چیکارتون کنم
+من دیگه میرم ( رفت تو اتاقش)
*پسره ی بی فکر این چه رفتاری بود
_یجوری میگی انگار من شروع کردم
*معلومه که تو شروع کردی کی اول بهش گفت افاده ای ؟؟؟ بزار خیالت رو راحت کنم تو حتی اگه دنیارم بگردی زنی مثل ات پیدا نمیکنی پس احترامشو نگه دار
_بروبابا همینم مونده من احترامشو نگه دارم... دختره رو مخخخ ( اینم رفت)
30مین بعد
ات
توی اتاقم نشسته بودم داشتم تو گوشی میگشتم یهو دیدم که یه پیام به گوشیم اومد....سوهو بود ، رفتم ببینم چی گفته:
سوهو: سلام چاگیا خوبی ؟ اونجا که اذیتت نمیکنن
( ات هم تایپ کرد)
+سلام سوهو تو خوبی...نه اذیت نمیکنن
سوهو: خداروشکر، یذره دیگه اونجارو تحمل کن خیلی زود از اونجا فراریت میدم
+ چی داری میگی؟؟ اصن فکر میکنی اگه نشه چه اتفاقی برای تو و من میوفته....من هر جا که برم اینا منو پیدا میکنن
اول تو رو میکشن بعد بابام و بعد من
ازت خواهش میکنم این فکرا رو از سرت بیرون بریز چونکه شدنی نیست
سوهو: شدنی خیلیم شدنی نکنه اونجا بهت خوش میگذره یا داری عاشق اون پسره میشی ها ؟؟؟
+فک میکنی اینجا داره به من خوش میگذره ؟؟؟؟
من فقط واقع بینم میدونم این نقشه فایده...اینو بدون که به فکر توام نمی خوام آسیبی بهت برسه
سوهو: نمیخواد تو فکر من باشی...من تو رو فراری می دم چه بخوای چه نخوای
(سوهو آفلاین شد و ات هم چیزی ننوشت چون میدونست هر چی هم بگه بازم سوهو حرف خودشو می زد)
...........
۵.۵k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.